لوگو انگلیش کلینیک
اصطلاحات ورزشی رایج در زبان انگلیسی

اصطلاحات ورزشی رایج در زبان انگلیسی

03/02/07 13 دقیقه برای مطالعه 4476

در این پست تلاش می کنیم برای شما زبان آموزان محترم اصطلاحات رایج زبان انگلیسی را که ریشه ی اصلی آنها در رشته های ورزشی بوده ، بیان کنیم . به همین منظور درک آن ها کمی دشوار می باشد. 

اصطلاحات ورزشی معمولا به دو دسته تقسیم می شوند ، برخی از این اصطلاحات که در ایالات متحده کاربرد دارند مربوط به ورزش هایی مانند بیسبال ، بسکتبال و هاکی است. در طول زمان ، این جملات گاهی کاربردهای خاص خود در ورزش را از دست داده و وارد زندگی روزمره شده است. در حالیکه بسیاری از این اصطلاحات هنوز نیز در ورزش کاربرد دارند ، ولی در دیگر حوزه ها مخصوصا تجارت و شبکه های اجتماعی کاربردهای بسیاری دارند. 

 

اصطلاحات مربوط به ورزش

معنی

جملات مثال

across the board

 
برای همه، مساوی 

Ten percent raises were given across the board.

10 درصد افزایش حقوق به همه داده شد.

at this stage in the game

 

در این زمان، در این لحظه از بازی

(در هر ورزشی کاربرد دارد)

Nobody knows who is going to win the election at this stage in the game.

در لحظه دیگر هیچ کس نمیداند نتیجه رای گیری چه خواهد شد

the ball is in your court

 

توپ در زمین شماست

(تنیس)

الان زمان تصمیم گیری بر عهده شماست

"Do you think I should accept the job offer?"
"Don't ask me. The ball is in your court now".

فکر می کنی باید این پیشنهاد کاری را قبول کنم؟ 

از من سوال نپرس الان توپ در زمین خودته

bark up the wrong tree

 

شخصی را  اشتباهی گرفتن،به اشتباه فردی را ملامت کردن

(شکار)

I think you're barking up the wrong tree by blaming Matt for the missing money.

فکر کنم برای گم شدن پول ، مت را اشتباهی سرزنش کردی 

blind-sided

 

نقطه کور

(فوتبال آمریکایی- راگبی)

George blind-sided Mehdi with his fist at the bar.

سعید با مشت خود در بار،  دید مهدی را کور کرد

blow the competition away

 

به راحتی بردن

(در تمامی ورزش ها) 

If you wear that dress to the beauty pageant you are going to blow the competition away.

اگر آن لباس را در مسابقه زیبایی بپوشی، به راحتی برنده خواهی شد

call the shots

 
تصمیم گرفتن (بیلیارد)

While our boss is on vacation, Hamed will call the shots.

وقتی رئیس در سفر است ، حامد تصمیم گیری خواهد کرد

chip in

 

کمک مالی و زمانی

(قمار) 

The staff members chipped in 5 dollars each to buy Jody a birthday gift.

هر یک از کارکنان، 5 دلار کمک کردند تا بتوانند برای شیرین یک هدیه تولد بخرند

down to the wire

 

در انتهای، در نهایت 

(اسب دوانی)

“I went partying yesterday and forgot that I’m supposed to submit my paper tomorrow. It’s gonna be down to the wire and I’ll have to pull an all-nighter to finish it on time”. 

من دیروز به یک مهمانی رفتم و فراموش کردم که فردا باید تحقیقم را ارائه دهم . بنابراین باید در نهایت کل شب را بیدار بمانم تا تحقیق را تمام کنم. 

front runner

 

مدعی اصلی

(اسب دوانی)

Niloofar is a front runner for the new supervisor position.

نیلوفر مدعی اصلی صندلی سرپرستی جدید است

get a head start

 
شروع پیش از دیگران

They got the walkers a head start in the run for cancer.

آنها برای پیاده رونده ها شروع پیش از آغاز را جهت سرطان آماده کردند

get into the full swing

 
تسلط یافتن 

It will probably take a month of working at my new job before I get into the full swing of things.

تقریبا یک ماه طول می کشد تا بتوانم در شغل جدید تسلط کافی را بدست آورم

get off the hook

 

از زیر بار مسئولیت قصر در رفتن/خلاص شدن از قید یک مشکل 

(ماهی گیری)

The child got off the hook for stealing because the security camera was broken.

کودک به دلیل خراب بودن دوربین مدار بسته به راحتی از دزدی قصر در رفت

give something or someone a fair shake

 
به کسی فرصت دادن 

You should give Fatemeh a fair shake before you decide she isn't good enough for the job.

قبل از اینکه بخواهی در مورد مناسب بودن این شغل برای او تصمیم گیری کنی ، باید به او فرصتی بدهی

get a second wind
sailing
انرژی مضاعف داشتن 

I was exhausted after 3 kilometres of running, but I got a second wind after I passed the beach.

بعد از 3 کیلومتر دویدن احساس خستگی کردم ، اما بعد از گذشتن از ساحل،  انرژی مضاعفی گرفتم

give it your best shot

 

حداکثر تلاش یک شخص- بالاترین کاری که فرد می کند

(شکار) 

Give it your best shot and you may just make it to the finals.

حد اکثر تلاش خود را انجام بده ، شاید به مرحله نهایی برسی

give one a run for one's money

 

رقیب جدی بودن

(اسب دوانی)

I know the other team is expected to win, but let's give them a run for their money tonight.

می دانم انتظار می رود که تیم دیگر در این مسابقه برنده شود ، اما بیایید برای آنها یک رقیب جدی باشیم 

go overboard

 

اغراق کردن 

(دریانوردی)

You can't believe everything Janice says about Rick. She tends to go overboard when she's complaining about him.

نباید تمامی صحبت های مهدی در مورد منیره را قبول کنی ، او وقتی شکایت می کند خیلی اغراق می کند. 

go to bat for someone

 

دفاع از کسی کردن

(بیسبال)

Zia is asking for a salary increase, and I'm going to go to bat for him if the boss says no.

ضیا افزایش حقوق درخواست کرده است و  اگر رئیس با آن مخالفت کند ، من از او تمام قد دفاع خواهم کرد

have the upper hand
cards

دست بالاتر داشتن 

(کارت ، پاسور)

Chelsea has the upper hand in the tournament, because none of their players is injured.

چلسی به دلیل نداشتن مصدوم در بازی ها دست بالا تر دارد. 

hit below the belt

 

کاری یا حرفی بی رحمانه گفتن

(ورزش های رزمی)

Zahra was hitting below the belt when she called Vahid an unfit father.

زهرا وقتی که وحید را پدر نالایق معرفی کرد ، در حق او جفا کرد

hit a snag

 

به مشکل خوردن

(دریا نوردی) 

The renovations were going along great until we hit a snag with the carpet installation.

بازسازی ،عالی پیش می رفت ، تا اینکه در نصب فرش ها با مشکل روبرو شدیم

hold all the aces
cards
شانس اول پیروزی بودن- احتمال بردن داشتن

The children hold all the aces when it comes to the father-son Football tournament.

اگر تورنمنت فوتبال پدران مقابل پسرانبرگزار شود ، شانس اول پیروزی، پسران هستند

the home stretch

 

نزدیک به اتمام

(اسب دوانی) 

I think Masi's pregnancy is in the home stretch.

فکر کنم بارداری مصی در فاز نهایی است

hot shot (big shot)
hunting
افراد موفق و مثال زدنی

All the hot shots from Silicon Valley were invited to meet the president.

تمامی نوابغ سیلیکون ولی به ملاقات با رئیس جمهور دعوت شده اند

jump the gun
track
عجله کردن 

I guess I jumped the gun by buying Pam and Steve a wedding gift. They called off the engagement.

فکر کنم در خرید هدیه عروسی برای مهدی و شیوا عجله کردند. آن ها نامزدی را کنسل کردند. 

keep one's head above water
swimming

در کارها عقب نموندن

به کارها رسیدن

We are so busy during the tourist season I can barely keep my head above water.

ما در فصل های توریستی بسیار شلوغ هستیم به سختی خودم را به کارها می رسانم 

learn the ropes
sailing

درک چیزهای جدید

The first week on the job you will just be learning the ropes.

هفته اول کار ، چیزهای جدیدی را یاد خواهید گرفت

let her rip
boating

برو باهاش کار کن، شروع کن به کار کردن

Okay, here are the keys to your new car. Let her rip!

خوب، این هم کلید ماشین . با جدیدت برو باهاش کار کن!

level playing field
any field sport

شانس همه برابر است

The spelling bee is a level playing field because all of the kids are in grade nine.

بازی اسپلینگ بی یک بازی برابر است ، زیرا همه کودکان در سال نهم هستند

long shot
hunting

ماموریتی بسیار دشوار

Jim thinks we can afford the house, but I think it's a long shot.

جیم فکر می کند ما می توانیم خانه را بخریم ، ولی من فکر کنم خیلی دشوار است 

make the cut
any sport

برای عضویت در تیم انتخاب شدن

I didn't get a second interview, so I'm pretty sure I won't make the cut.

من به مصاحبه ی دوم نرسیدم و فکر کنم نتوانم وارد تیم بشوم

neck and neck
horse racing

مو به مو بودن

Vahid and Mehdi are neck and neck in the hockey pool. Either of them could win the money.

وحید و مهدی در بازی هاکی مو به مو هستند. هر دو می توانند پول را ببرند

no sweat
any sport

بدون مشکل

I told Leyla it was no sweat for us to babysit next weekend.

من به لیلا گفتم نگهداری از بچه برای من هیچ مشکلی ندارد

not playing with a full deck (of cards)
cards

با تمام قوا بازی نکردن

I think Jim Carey was still drunk at work on Sunday because he wasn't playing with a full deck.

من فکر کنم جیم کری روز یکشنبه هنوز مست بود چون با تمام قوا بازی نمی کرد

not up to par
golf

برای کاری خیلی خوب نبودن

I'm afraid your resume isn't up to par for the engineering position.

متاسفانه رزومه شما برای شغل مهندسی خیلی خوب نیست 

to be off base
baseball

از واقعیت دور بودن- نظر اصلی را ندادن

You were way off base when you said Bill needed to lose weight.

وقتی به بیل گفتی باید وزن خود را کم کند،  از واقعیت خیلی به دور بودی

on target
darts

به هدف

We are on target to meet our budget this month.

ما به هدف خود مبنی برتامین بودجه خود در این ماه ، نزدیک شده ایم

on the ball
baseball

حاضر و آماده 

بیسبال

The new receptionist is really on the ball when it comes to answering the phone.

مسئول پذیرش جدید ، واقعا در پاسخ دادن به تلفن ها حاضر و آماده است 

out in left field
baseball

عجیب غریب ، اشتباه 

(بیسبال)

All of the students laughed when Joe gave an answer that was out in left field.

همه دانش آموزان وقتی جواب عجیب و غریب مهدی را شنیدند ،  خندیدند 

out of someone's league
team sport

در حد کسی نبودن 

(ورزش های لیگی)

I'd like to date Maria, but I'm afraid I'm out of her league.

دوست دارم با ماریا دوست بشم ، ولی می ترسم در حد او نباشم.

par for the course
golf

شرایط قابل انتظار

(گلف)

Waiting in line is par for the course at Christmas time.

در صف ایستادن بخشی از کریسمس است 

plenty of other fish in the sea
fishing

زنان و مردان زیادی برای دوست شدن هستند

ماهی گیری

I know you still love Vahid, but remember there are plenty of other fish in the sea.

می دانم هنوز هم عاشق وحید هستی ، ولی یادت باشه هنوز هم تعداد زیادی مرد در دنیا هستند

race against time
track

سریع کاری را کردن ، زمان نداشتن برای کاری

اسب سواری

It's a race against time to find a kidney donor for my cousin.

باید برای پیدا کردن یک اهدا کننده کلیه برای پسر عمه ام سریع عمل کنیم 

settle a score with someone

 

با کسی حساب به حساب شدن 

همه ورزش ها

My brother wants to settle the score with that guy who stole my wallet.

برادر من می خواست با کسی که کیف من را به سرقت برده ، حساب به حساب شود 

shot in the dark
hunting
حدس زدن

I was lucky to win the quiz. All my answers were shots in the dark.

شانس آوردم تو امتحان قبول شدم ، تمامی پاسخ های من شانسی بود 

skate on thin ice
skating
کاری خطرناک کردن 

You're skating on thin ice by not sending in your college application before now.

با ارسال نکردن درخواست دانشگاهت ، تا الان ریسک بزرگی کردی

start the ball rolling
ball sports
چیزی را شروع کردن

Please can everyone be seated so we can start the ball rolling.

لطفا همه بنشینند تا بتونیم شروع کنیم

step up to the plate
baseball
مسئولیت پذیر بودن

It's time you stepped up to the plate and apologized for your mistake.

بهتر است بلند شده و مسئولیت کارهای خودت را قبول کنی

take a rain check
baseball
بعدا چیزی را قبول کردن 

Sorry, I can't go to the movies today, but I'd love to take a rain check.

متاسفم، امروز نمی توانم سینما بروم . دوست دارم بعدا این کار رو کنم 

take sides
any sport
طرفداری از کسی کردن

I hate to take sides, but I think Zahra is right about the paint colour.

دوست ندارم طرفداری کسی را کنم ، ولی فکر کنم در مورد رنگ ها حق با زهراست 

take the bull by the horns
bull fighting
چالش را قبول کردن 

Even though this new job will mean relocating, I think you should take the bull by the horns for once.

با وجود اینکه این شغل جدید به معنی جابجایی است ،ولی باید این چالش را قبول کنم 

take the wind out of one's sails
sailing

در جا خشک شدن،

کسی را نا امید کردن 

I think I took the wind out of Angela's sails when I told her she was a terrible singer.

وقتی به مهشید گفتم خواننده ی بدی هست ،جان از بدنش کشیدم

throw in the towel
boxing
تسلیم شدن 

If they don't accept our offer this time we are going to throw in the towel and look at houses elsewhere.

اگر این مرتبه نیز پیشنهاد ما را قبول نکنند ، مجبور هستیم تسلیم شده ودر جای دیگه دنبال خانه بگردیم 

time out
any sport
وقت استراحت 

Let's take some time out and grab a coffee.

بیا کمی استراحت کرده و یک قهوه بزنیم 

three strikes and you're out
baseball
تنها سه فرصت داری

The school's no smoking policy is three strikes and you're out.

مدرسه خط مشی سیگار نکشیدن را دارد و اگر سه بار تکرار شود اخراج خواهید شد

two strikes against
baseball
تنها یک فرصت دارید 

vahid is going to be fired in no time. She already has two strikes against her for coming in late.

وحید سریعا اخراج خواهد شد ، به خاطر دیر آمدن تنها یک فرصت دیگر دارد

under the table
gambling
غیر قانونی (زیر میزی)

I don't have a work visa, so they have to pay me under the table.

من ویزای کاری ندارم ، بنابراین باید به من زیر میزی پرداخت کنند

win hands down
gambling
برد راحت

The other team was missing half of its players. We won hands down.

تیم رقیب نیمی از بازیکنانش را به همراه نداشت. ما به راحتی بردیم 

 

 

کلام آخر

در زبان انگلیسی ، ورزش جایگاه بسیار ویژه ای دارد به همین دلیل برخی از اصطلاحات نیز از بسیاری از ورزش ها وارد این زبان شده است . بنابراین بهتر است شما در ابتدا این کاربردها را همراه با جایگاه آن ها یاد گرفته و بکار ببرید. 

 


نظرها

اولین نفری باشید که نظر میگذارید

دوره‌های انگلیش کلینیک متناسب با نیاز زبان‌آموزان

@privacyblongsto rafieienglishclinic