لغات و عبارات در مورد افراد باهوش و کندذهن
همان گونه که شما می دانید در زبان انگلیسی برای اینکه بیان کنند یک فرد از بهره هوشی بسیار بالایی برخوردار است از اعداد برای نشان دادن IQ استفاده می کنند ولی گاهی اوقات میزان بهره هوشی افراد مشخص نشده و به منظور اینکه بگویند فرد بسیار باهوش یا خنگ است از صفات جالبی استفاده می شود. در این بخش قصد داریم برای شما عزیزان رایج ترین صفات برای نشان دادن بهره هوشی افراد را معرفی کنیم.
فهرست لغاتی که برای افراد باهوش به کار می رود
لغت انگلیسی | معنی فارسی | مثال | ترجمه مثال |
Genius | نابغه (معمولا بهره هوشی بالای 145) | Genius without educaton is like silver in the mine | نابغه ای بدون آموزش مانند نقره در معدن است |
Prodigy | شگفتی (فرد نابغه مخصوصا کودکان) | Mozart was an infant prodigy | موتزارت یک اعجوبه نوزاد بود |
Wunderkind | فرد باهوش با دستاورد بالا | Carson Maulers is a wunderkind in the 20 th century of American literary history | کارسون مولرز یک فرد باهوش در قرن بیستم تاریخ ادبیات آمریکاست |
Talented person | فرد با استعداد | .Mr. Jansen is a talented person | آقای یانسن فرد با استعدادی است. |
Star | فردی که هر از گاهی نابغه می شود | He dramatized the biography of the basketball star | او بیوگرافی ستاره بسکتبال را احساسی کرد |
Expert | کارشناس یا فرد متبحر | The expert in anything was once a beginner | متخصص در هر کاری زمانی مبتدی بوده است |
Pro | حرفه ای | He handled the situation like an old pro | او شرایط را مانند یک حرفه ای قدیمی اداره کرد |
Virtuoso | فرد باهوش در بحث موسیقی | England's football fans were hoping for a virtuoso performance against Cameroon | هواداران فوتبال انگلیس امیدوار بودند که مقابل کامرون یک نمایش درخشان داشته باشند |
Adept | فرد باهوش در زمینه فنی | She's very adept at dealing with the media | او در برخورد با رسانه ها بسیار ماهر است |
Professional | حرفه ای | She is a professional actress | او یک بازیگر حرفه ای است |
Marvel | نابغه ای که همه را متحیر می کند | He is a great marvel | او یک نابغه بزرگ است |
Whiz kid | بچه ویز | He was developing software by the time he was 10 years old—he's a total computer whiz kid | او در 10 سالگی در حال توسعه نرم افزار بود - او نابغه کامپیوتر است |
Intellectual genius | نابغه فکری | He has been accused of being his brother's Intellectual genius | او متهم شده است که نابغه فکری برادرش است |
Polymath | فردی که نسبت به همه چیز واقف است | He was a true polymath and at the same time a virtuoso storyteller | او یک مرد واقعی و در عین حال یک داستان سرای فاضل بود |
Einstein | انیشتین (استعاره از افراد باهوش) | Can you believe he's just a kindergartener? It looks like they've got an Einstein in the family. | آیا باورتان می شود که او فقط به مهدکودک می رود؟ به نظر می رسد که آنها یک انیشتین در خانواده دارند. |
Bright Spark | نابغه جوان | some bright spark in the agency came up with the idea of rippling silk with a cut in it | نابغه های جوان در آژانس با ایده موج دار شدن ابریشم با برش در آن آمد |
Mastermind | مغز متفکر | He is the mastermind behind every thing | او مغز متفکر پشت هر چیز است |
Rocket scientist | فضانورد (اشاره به بهره هوشی بالا) | he's a nice kid—maybe not a rocket scientist, but he should come out okay | او بچه خوبی است - شاید نابغه نباشد، اما باید خوب بیرون بیاید |
brainiac | نابغه (محاوره و غیر رسمی) | she's the original brainiac, a kid who completed high school at 14 | او یک نابغه است، بچه ای که دبیرستان را در ۱۴ سالگی به پایان رساند |
فهرست لغاتی که برای افراد کند ذهن به کار می رود
لغت انگلیسی | معنی فارسی | مثال | ترجمه مثال |
imbecile | ابله | The king was imbecile | شاه نادان بود |
ignoramus | نادان | The woman might have been a perfect ignoramus, but no one could deny she was a fine player, and had the figure for it. | این زن ممکن است یک جاهل کامل باشد، اما هیچ کس نمی تواند انکار کند که او یک بازیکن خوب است، و شخصیت خوبی برای آن داشت. |
Stupid | احمق | It only takes a few stupid people to create mayhem in a crowd | فقط به چند نفر احمق نیاز است تا در یک جمعیت آشوب ایجاد کنند |
Dense | نادان | Am I being dense? I don't quite understand | آیا من متراکم هستم؟ من کاملا نمی فهمم |
Obtuse | دیر فهم | I may be very obtuse, but it is extremely vague and unsatisfactory. | من ممکن است بسیار مبهم باشم، اما بسیار مبهم و رضایت بخش است. |
greenhorn | ادم تازه کار و کند ذهن | I'm a greenhorn when it comes to skiing. | وقتی صحبت از اسکی به میان میآید، من یک گرین هورن هستم. |
در این ویدئو یکسری لغات و عبارات در مورد افراد باهوش و کندذهن را آموزش خواهم داد. خیلی از زبان آموزان به دلیل دایره لغات محدود، از یک یا نهایت دو لغت برای توصیف افراد باهوش استفاده میکنند و محدود بودن دایره لغات شان موجب میشود که نتوانند آنطور که می خواهند منظور خود را انتقال دهند. با استفاده از لغاتی که در این ویدئو آموزش داده ام، میتوانید منظور خود را بهتر برسانید و از عباراتی استفاده کنید که انگلیسی زبانان از آن استفاده میکنند.
مطالب مرتبط پیشنهادی:
مقالات مرتبط
نظرها
اولین نفری باشید که نظر میگذارید