اعضای خانواده و نسبت های فامیلی در زبان انگلیسی
دیکشنری آکسفورد خانواده را به عنوان کوچکترین بخش جامعه که از طریق رابطه ی خونی و ازدواج با هم در ارتباط هستند معرفی کرده است. اگر بخواهیم از نظر جامعه شناسی خانواده را تعریف کنیم ، خانواده به ساده ترین موسسه ی اجتماعی اطلاق می شود که از طریق ازدواج یک مرد با زن و به دنیا آمدن فرزندان تشکیل می شود. خانواده ها معمولا به دو دسته ی کوچک و بزرگ تقسیم می شوند که حداقل از 3 نفر تشکیل شده اند.
خانواده های بزرگ را در زبان انگلیسی به صورت Extended Family یا Big Family یاد می کنند و اگر تمام اعضای خانواده های بزرگ (همانند سریال پدر سالار) زیر یک سقف زندگی می کنند آن را United Family می گوییم. حالا که با مفهوم خانواده به صورت کلی آشنا شدید بهتر است نگاهی به اعضای خانواده بیاندازیم و آن ها را به صورت جزئی مورد بررسی قرار دهیم.
|
|
|
|
آیا تا به حال نشنیده اید که پدربزرگ و مادربزرگتان درباره نحوه آشنایی و ازدواجشان داستان بگویند؟ | Didn't you ever hear your grandparents tell stories about how they met and got married? | پدربزرگ و مادربزرگ | grandparents |
پدربزرگش ده سال پیش فوت کرد | Her grandfather died ten years ago | پدر بزرگ | grandfather |
مادربزرگش با آنها زندگی می کند | Her grandmother lives with them | مادر بزرگ | grandmother |
او به نوه هایش قول پول را داد | He promised his grandchildren the money | نوه | grandchildren |
شما نوه بزرگی بودید و او به وضوح مادربزرگ فوق العاده ای بوده است | You have been a great grandson, and she was clearly a wonderful grandma | نوه پسر | grandson |
او شاهد عبور نوه کوچکش از مسیر بود | She watched her little granddaughter skip down the path | نوه دختر | granddaughter |
پدربزرگ و جدش هر دو مدتها سرباز بودند | His grandfather and great grandfather had both been soldiers | پدر پدربزرگ (جد) | great grandfather |
او به عنوان مادر مادربزرگ ، تصور می کرد که نوه های بزرگ خود از محرومیتی که در برنامه نشان داده شده رنج می برند | As a great-grandmother, she imagined her great-grandchildren suffering the deprivation depicted in the programme | مادر مادر بزرگ | great grandmother |
عمویم نزدیک مدرسه زندگی می کند | My uncle lives near the school | عمو یا دایی | uncle |
عمه او سرپرست قانونی او است | His aunt is his legal guardian | عمه | aunt |
"چی ، ما باید پسر عمویش را صدا کنیم؟" | "What, we're supposed to call his cousin?"
| عمو زاده | cousin |
برادرزاده ، آلفرد لاکوس ، 77 ساله ، که در ایالات متحده در ولزکا ، جورجیا زندگی می کند ، اخیراً گفت: "او در کتاب من قهرمان اصلی بود". | The nephew, Alfred Lakos, now 77, who lives in the US in Waleska, Georgia, said recently: "She was a hero, in my book".
| پسر خواهر یا برادر | nephew |
رئیس جمهور همچنین به دلیل جشن عروسی خواهرزاده اش Ine در آخر هفته ، پس از حملات تروریستی ، مورد انتقاد قرار گرفت. | The president was also criticized for celebrating his niece Ine's wedding over weekend, in the aftermath of the terrorist attacks.
| دختر برادر یا خواهر | niece |
پدر شوهرش آمریکا را کشف کرده. | Her father-in-law had discovered America. | پدر شوهر | father-in-law |
مادر شوهرش هفته گذشته فوت کرد. | Her mother-in-law died last week. | مادر شوهر | mother-in-law |
او و دامادش به طرز چشمگیری با هم کنار آمدند | she and her son-in-law got along spectacularly | داماد | son-in-law |
بعد از شام او به دیدن عروسش رفت | After dinner, he went to see his daughter-in-law | عروس | daughter-in-law |
سپس به سراغ برادر شوهرش رفت و او موافقت کرد که یک اتاق در خانه اش به او بدهد | He then turned to his brother-in-law, who agreed to give him a room in his house | برادر شوهر | brother-in-law |
خواهر شوهرهایم این حقیقت را دوست نداشتند که خواهرم بهترین دوست من بود | My sisters-in-law didn't like the fact my sister was my best friend | خواهر شوهر | sister-in-law |
من ناگهان برادر ناتنی دار شدم | I've suddenly acquired a stepbrother | نابرادری | stepbrother |
شاهزاده و خواهر ناتنی برگش با هم رفتند | The prince and the eldest stepsister rode away together | ناخواهری | stepsister |
من یک پسر خوانده دارم که مکانیک است | I have a stepson who is a mechanic | پسر خوانده | stepson |
او همچنین نباید بدون نامادری اش باشد! | He mustn't be without a stepmother either! | مادر خوانده | stepmother |
دختر او از هشت سالگی بارها توسط ناپدری اش مورد آزار و اذیت قرار گرفته بود | his girl had been molested frequently by her stepfather from the age of eight | پدر خوانده | stepfather |
او همیشه با مهربانی با دختر خوانده اش رفتار می کرد | He had always been kindly disposed towards his stepdaughter | دختر خوانده | stepdaughter |
او از طریق برادر ناتنی اش به موسیقی علاقه دارد | He is interested in music through his half-brother | برادر ناتنی | half-brother |
خواهر ناتنی او اندکی پس از رفتن پدرش به دنیا آمد | His half-sister was born shortly after his father left | خواهر ناتنی | half-sister |
نتیجه گیری
یکی از نکاتی که باید در مورد روابط خانوادگی بدانید این است که شاید در زبان فارسی ما برای دو لغت تنها یک معنی داشته باشیم ولی در انگلیسی معانی آن ها متفاوت است. به عنوان مثال ما در انگلیسی برای خواهر ناتنی دو لغت داریم یکی Step-sister و دیگری Half-sister مترجم ها این دو را به عنوان خواهر ناتنی ترجمه می کنند ولی در Half-sister به این معنی است که از سمت پدر یا مادر با این خواهر رابطه ی خونی دارید ولی در Step-sister فرد دختر زن پدر یا شوهر مادر است و شما هیچ ارتباط خونی با فرد ندارید.
مقالات مرتبط
نظرها
اولین نفری باشید که نظر میگذارید