انجام کارهای خانه به زبان انگلیسی
انجام کارهای خانه به زبان انگلیسی
ما در برنامه روزانه خود کارهای زیادی انجام می دهیم تا محیط اطراف خود را تمیز و مرتب نگه داریم. ما تمام کارهای خانه را انجام می دهیم که به ما کمک می کند خانه خود را محل مناسبی برای زندگی تبدیل کنیم. مجموعه کارهای خانگی که ما به صورت روتین و مکرر انجام می دهیم را گاهی اوقات بانوان به عنوان یک شغل تعبیر می کنند. در هر زبانی فارغ از اینکه در کدام بخش از دنیا باشد صحبت در مورد این کارها یکی از مهمترین بخش های هر زبانی می باشد. در این پست ما قصد داریم برای شما همراهان عزیز انگلیش کلینیک افعال و جملاتی را آموزش دهیم که به شما کمک می کند در مورد این فعالیت های صحبت کنید. در انتها نیز متنی را در مورد این فعالیت های روزانه همراه با ترجمه آن خواهیم آورد که به درک این مطلب کمک بیشتری می کند.
افعالی که در زبان انگلیسی برای انجام کارهای روزانه به کار می روند
افعال به زبان انگلیسی | معنی افعال | مثال انگلیسی | ترجمه مثال |
Set the table | چیدن میز | “Set the table for every customer”, said the manager to the waiter. | مدیر به پیشخدمت گفت: برای تمامی مشتری میز بچین. |
Put the food away | غذا را یخچال گذاشتن | Put the food away, we can have it later in the evening. | غذا را کنار بگذارید، بعد از ظهر می توانیم آن را بخوریم. |
Clear the table | تمیز کردن میز | After clearing the table it becomes easy to do the dishes. | پس از تمیز کردن میز، شستن ظروف آسان می شود. |
Clean the stove | تمیز کردن اجاق گاز
| Kitchen looks decent and clean if one cleans the stove regularly. | اگر به طور مرتب اجاق گاز را تمیز کنید، آشپزخانه مناسب و تمیز به نظر می رسد. |
Sweep the floor | جارو کردن کف زمین | We don’t have servants to sweep the floor. | ما خدمتکار نداریم که زمین را جارو کنیم. |
Dust the furniture | مبلمان را گردگیری کردن | You should dust the furniture very often to keep it look shiny. | برای براق ماندن مبلمان باید اغلب گردگیری کنید. |
Vacuum the carpet | فرش را جارو کردن | If we have a vacuum cleaner, it becomes easy to clean the carpet every weekend. | اگر جاروبرقی داشته باشیم، تمیز کردن فرش آخر هر هفته آسان می شود. |
Mop the floor | کف زمین را تمیز کردن | I have bought a new mop-brush to mop the floor. | من یک فرچه جدید برای شستن زمین خریدم. |
Make the bed | تخت را مرتب کردن | Everyone should make the bed after waking up. | همه باید بعد از بیدار شدن رختخواب را مرتب کنند. |
to wake up | از خواب بیدار شدن | The black memories that made him wake up screaming at night, the fear he could still taste in moments of despair, were softened by the sense of stillness that settled into him. | خاطرات سیاهی که باعث میشد او شبها با فریاد از خواب بیدار شود، ترسی که هنوز میتوانست در لحظات ناامیدی بچشد، با احساس سکونی که در وجودش نشسته بود، نرم شد. |
to get up | از تخت بلند شدن | He had to get up early in the morning and go to work | او باید صبح زود بیدار می شد و سر کار می رفت |
to wash my face | شستن صورتم | I wash my face everyday after sleep | من هر روز بعد از خواب صورتم را می شوم |
to get dressed | لباس پوشیدن | When getting dressed for the day, think about your outfit when reaching for a colorful tie | وقتی برای روز لباس می پوشید، وقتی به سراغ یک کراوات رنگارنگ می روید، به لباس خود فکر کنید |
to brush my teeth | مسواک زدن | I dressed and brushed my teeth. | لباس پوشیدم و مسواک زدم. |
to brush my hair | موها را برس زدن | She took her hairbrush from her handbag and began to brush her hair | برس موش را از کیفش درآورد و شروع به برس زدن موهایش کرد |
to comb my hair | موها را شانه کردن | Don't forget to comb your hair! | فراموش نکنید که موهای خود را شانه کنید! |
to leave home | خانه را ترک کردن | The decision to leave home felt momentous, and the drive to California took a week. | تصمیم برای ترک خانه بسیار مهم بود و رانندگی به سمت کالیفرنیا یک هفته طول کشید. |
to get to school /to arrive at school | به مدرسه رسیدن / به مدرسه رسیدن | The boys go to school in groups. | پسرها گروه گروه به مدرسه می روند. |
to start my lessons / school | درس / مدرسه را شروع کردن | I have started my school when I was 7 | من مدرسه ام را از 7 سالگی شروع کردم |
to study History / Spanish | تاریخ / اسپانیایی مطالعه کردن | She is studying for her final exams." | او برای امتحانات پایان ترم درس می خواند.» |
to have a break | استراحت کردن | She wants to be able to get out of the house and have a break . | او می خواهد قادر باشد از خانه بیرون بیاید و استراحت کند. |
Fold | تا کردن | Will you help me fold up the clothes? | به من کمک می کنی لباس ها را تا کنم؟ |
Iron | اتو کردن | I can’t be bothered to iron my clothes. | حوصله اتو کردن لباس هایم را ندارم. |
Hang | آویزان کردن | He is hammering a tack into the wall to hang a picture. | او در حال کوبیدن میخ به دیوار است تا عکسی آویزان کند. |
Dry | خشک کردن | Tom dried his face with a towel. | تام صورتش را با حوله خشک کرد. |
Make (the bed) | درست کردن (تخت) | My mother always airs the sheets before she makes the beds. | مادرم همیشه قبل از اینکه تختخواب را مرتب کند ملحفه ها را می شوید. |
Change (the sheets) | پتو ها را عوض کردن | We should change the sheets once a week. | باید هفته ای یکبار ملحفه را عوض کنیم. |
Vacuum | وکیوم کردن | Tom was vacuuming the rug while Mary was mopping the kitchen floor. | تام در حال جارو کشیدن فرش بود در حالی که مری در حال تمیز کردن کف آشپزخانه بود. |
Take out (the rubbish/ garbage) | بیرون بردن (زباله/آشغال) | It’s your turn to take out the rubbish/ garbage. | نوبت شماست که زباله ها/ زباله ها را بیرون بیاورید. |
Wipe off (the table) | پاک کردن (میز) | Would you wipe off the table for me? | آیا میز را برای من پاک می کنی؟ |
Scrub | سابیدن کف زمین | She scrubbed the kitchen floor with a brush. | کف آشپزخانه را با برس تمیز کرد. |
Repair | تعمیر کردن | I got my son to repair our TV. | از پسرم خواستم تلویزیون ما را تعمیر کند. |
Tighten | سفت کردن | Can you tighten up the bolts for me? | آیا می توانید پیچ ها را برای من سفت کنید؟ |
Nail | میخکوب کردن | Will you nail down that loose board in the floor? | آیا آن تخته شل را روی زمین میخکوب می کنی؟ |
مکالمه در مورد کارهای خانه
Lily: Lucy, Christmas is nearing and I made a checklist consisting everything we need to do while cleaning the entire house
لیلی: لوسی، کریسمس نزدیک است و من یک چک لیست تهیه کردم که شامل همه کارهایی است که باید در حین تمیز کردن کل خانه انجام دهیم.
Lucy: What a coincidence! A while back, even I was contemplating to start writing one
لوسی: چه تصادفی! مدتی پیش، حتی من در فکر شروع نوشتن یکی بودم.
Lily: No that’s not needed now. It’s already with me
لیلی: نه الان لازم نیست. همین الان دارمش.
Lucy: So, what comes under my responsibility
لوسی: خب، مسئولیت من چیست؟
Lily: Half tasks managed by you and the rest will be my responsibility
لیلی: نیمی از کارها توسط شما مدیریت می شود و بقیه به عهده من است.
Lucy: That sounds fair enough
لوسی: این به اندازه کافی منصفانه به نظر می رسد.
Lily: You clean all the dishes, wash the clothes, do the dusting, sweep and mop all the rooms, clean the kitchen area and finally clean the toilet. That’s it
لیلی: همه ظروف را تمیز میکنید، لباسها را میشوید، گردگیری میکنید، همه اتاقها را جارو میکنید و تمیز میکنید، آشپزخانه را تمیز میکنید و در نهایت توالت را تمیز میکنید. خودشه.
Lucy: Oh My God, doesn’t that cover almost everything? I mean what tasks are left for you? That’s not fair
لوسی: اوه خدای من، آیا این تقریباً همه چیز را پوشش نمی دهد؟ منظورم این است که چه وظایفی برای شما باقی مانده است؟ عادلانه نیست.
Lily: You got it all wrong. I have tried distributing the chores evenly. Rather I took more, I must say
لیلی: همه چیز را اشتباه فهمیدی. من سعی کردم کارهای خانه را به طور مساوی تقسیم کنم. در عوض من بیشتر گرفتم، باید بگویم.
Lucy: Like what? Could you please name them
لوسی: مثلا چی؟ میشه لطفا اسمشونو بگین؟
Lily: I am tasked with ironing and folding the washed clothes. Arranging them in the closet. Moving unnecessary stuff into the store room, cleaning the fridge, changing all the bed sheets and pillow covers, changing the sofa and cushion covers, cleaning and arranging the dining and center table and covering them with nice clean table cloth, putting all the garbage in the garbage bag and throwing in the cleanup van, washing the dustbin. Does this make sense
لیلی: من وظیفه دارم لباس های شسته شده را اتو کنم و تا کنم. چیدن آنها در کمد. جابجایی وسایل غیر ضروری به داخل اتاق فروشگاه، تمیز کردن یخچال، تعویض همه ملحفه ها و روبالشی ها، تعویض روکش مبل و کوسن، تمیز کردن و چیدمان میز ناهار خوری و میز وسط و پوشاندن آنها با رومیزی تمیز و زیبا، گذاشتن تمام زباله ها در کیسه زباله و انداختن داخل ون پاکسازی، شستن سطل زباله. این معقول است؟
Lucy: Okay okay, don’t get upset. I simply wanted to play it fair. Now that I see it through, I will help you in your tasks too.(smiles)
لوسی: باشه باشه، ناراحت نشو. من فقط می خواستم آن را منصفانه بازی کنم. حالا که متوجه شدم، در کارهایتان هم به شما کمک خواهم کرد.(لبخند میزند)
Lily: Thank you my dear little sister
لیلی: ممنون خواهر کوچولوی عزیزم.
Lucy: Come on then let’s begin. Where do we start from
لوسی: بیا پس شروع می کنیم. از کجا شروع کنیم؟
Lily: Sure, you take the kitchen while I start with the bedroom
لیلی: مطمئنا، تو آشپزخانه را می گیری در حالی که من از اتاق خواب شروع می کنم.
صفحه ورود به کلاس آموزش مکالمه انگلیسی
مقالات مرتبط
نظرها
اولین نفری باشید که نظر میگذارید