صفاتی که در زبان انگلیسی برای توصیف حالات منفی به کار می روند
یکی از مشکلات اصلی زبان آموزان در هر سطحی که قرار داشته باشند به کار بردن صفات مناسب است. اغلب زبان آموزان با اضافی کردن Very, so, too تلاش می کنند بار معنایی صفات خود را بالاتر ببرند، ولی توجه ندارند که آن ها قادر هستند یک صفت بهتر را بکار برده و از آوردن متعدد very در جمله پرهیز کنند. در این پست تلاش خواهد شد برای شما 60 صفتی را که برای شرایط منفی از آن ها استفاده می شوند و بار معنایی آن ها متفات است معرفی کنیم.
لغات های جایگزین برای "Anxious"
?VOICE IN YOUR HEAD: What if it breaks
!YOU: But this is Iran! Nothing breaks here
VOICE IN YOUR HEAD: Nothing’s perfect. Remember that story in the news last year
.YOU: It’ll be fine
?VOICE IN YOUR HEAD: But will it
YOU: … erm …
صدای ذهن شما: اگر بشکنه چی؟
خود شما: اما اینجا ایرانه! هیچ چیز نمیش کنه
صدای ذهن شما: هیچ چیز عالی نیست در این دنیا. داستان پارسال رو یادته
خود شما: همه چیز عالیه
صدای ذهن شما: اما؟
شما: خووب
ابتدا خواستم برای شما زبان آموزان لغت "Anxious" را با گفتن معادل به فارسی معنی کنم ولی تصمیم گرفتم مثالی برای آن بیاورم تا معنی آن را بهتر درک کنید. این لغت به فارسی یعنی "دلواپس" ولی دلواپسی بیشتر به دلیل یک اتفاق نیست حس درونی ای است که همیشه همراه فرد است.
حالا بیایید نگاهی به صفاتی بیاندازیم که هم معنی این صفت هستند و در زبان انگلیسی در شرایط ها متفاوت به کار می روند.
Nervous
تصور کنید می خواهید به مهمانی کسی بروید که سال ها است او را ندیده اید مملو از ذوق و شوق هستید این حس مثبت و زیبا را در زبان انگلیسی " excited" می گویند. دقیقا برعکس حس زمانی رخ می دهد که شما می خواهید به ملاقات یک پزشک بروید و نمیدانید پزشک به شما چه می خواهد بگوید. این حس دلهره را در زبان انگلیسی Nervous می گویند.
?Do you feel/get nervous during exams
آیا در طی آزمون نگران می شوی؟
Stressed
در طی سال ها تدریس زبان انگلیسی پی بردم بسیاری از زبان آموزان در هنگام به گفتن "استرس دارم" همیشه با مشکل دارند. به مثال پیش رو دقت کنید. ما هیچ وقت نمی گوییم I have stressed این صفت همیشه با افعال to be همراه است
“I’m stressed. This Christmas shopping is really stressful. Perhaps I should become a pagan or something”
در این خرید کریسمس من واقعا استرس می گیرم شاید بهتره برم و کافر بشم!
Afraid
یکی از پرکاربرد ترین مثال ها دقیقا همین لغت است. به معنی واهمه داشتن ترس داشتن. اگر بخواهید بگویید از یک چیز می ترسم همیشه Afraid با Of همراه است.
.I've always been afraid of flying/heights/spiders
من همیشه از حشرات واهمه داشتم.
Scared
اگر فردی از چیزی یا کسی بترس ما از این لغت استفاده می کنیم.
“It’s only a quick checkup — nothing to be scared of.”
این تنها یک چکاپ سریع است نیاز نیس بترسی.
Frightened
از نظر من بهترین مترادف برای Anxious همین لغت است، صفتی که بیان می کند دلشوره و ترس شما به دلیل ترس است.
.She gets frightened when he shouts at her
زمانی که او بر سرش فریاد زد او ترسید.
Terrified
ترس و واهمه ای که از لغت Terrified بیش تر باشد.
“Scared of Dogs? He’s absolutely terrified of them”
آیا از سگ ها می ترسی؟ او کاملا از آن ها می ترسی.
Petrified
این لغت در اصل به این معنی است که شما تبدیل به سنگ بشوید ولی با تغییر شکل معنای آن نیز تغییر یافته و به معنی این است به حدی بترسید که قادر به حرکت نباشید.
I stood petrified as the most enormous dog I've ever seen attacked me
من از ترس قادر به حرکت نبودم چون بزرگترین سگی که دیده بودم به سمت من حمله کرد.
Unsettled
یکی از شرایطی که ترکیب دو حس مختلف است نگرانی و دلهره ای که از عصبانیت نشات می گیرد.
Children tend to get unsettled if you continually change their routine
اگر برنامه ی روزانه ی کودکان را تغییر دهید بچه ها عصبی می شوند.
On edge
هنگامی که این لغت را می خواهید به کار ببرید بهتر است خیلی مواظب باشید. این لغت اگر هنگام عصبانیت به کار رود به این معنی است که فرد در اوج عصبانیت است ولی اگر در حال عادی به کار رود به معنی نگرانی است.
.Every time the president says something it puts me on edge
هر بار که رئیس جمهور چیزی می گوید من را عصبی می کند.
Have butterflies in your stomach
یک عبارت و اصطلاح بسیار محاوره ای ، این اصطلاح برای بیان این است که افراد دلهره یا نگرانی دارند.
An exam, or even an exciting social event may produce butterflies in the stomach
یک امتحان یا حتی یک رویداد اجتماعی هیجان انگیز ممکن است افراد را نگران کند.
Apprehensive
حس نگرانی و دلهره ای که افراد نسبت به یک اتفاق در آینده داشته باشند!
People are still terribly apprehensive about the future
مردم هنوز به شدت نگران آینده هستند
Distressed
دلهره و ترسی افراد که در فارسی آن را به عنوان استرس یاد می کنیم.
.I feel very alone and distressed about my problem
من در مورد مشکلم بسیار تنها و ناراحت هستم.
Jittery
یکی از لغاتی که کمتر در متون و محاوره دیده شده ولی بهتر است زبان آموزان بلد باشند. این لغت نیز مانند On edge است.
international investors have become jittery about the country's economy
سرمایه گذاران بین المللی از اقتصاد کشور عصبانی شده اند
Fidgety
شاید شما نیز در شرایطی قرار گرفته باشید که از دلهره قادر به حرکت نباشید این دقیقا به همان معنی است
“Oh sit still! Please! You’re so fidgety”
"اوه ساکت بنشین! لطفا! تو خیلی عصبی هستی. "
“I can’t — I’m too nervous. He’ll be here any moment”
"من نمی توانم - من خیلی عصبی هستم. او هر لحظه ممکن است اینجا باشد. "
Restless
لغتی که نشان می دهد شما خسته ، ناراضی و از شرایط ناراضی هستید.
By 1982, she was restless and needed a new impetus for her talent
تا سال 1982 ، او بیقرار بود و نیاز به انگیزه جدیدی برای استعداد خود داشت.
Uneasy
یکی از لغاتی که کاربرد عمومی دارد ، این لغت به هر شرایطی گفته می شود که فرد را در شرایط نامناسب قرار می دهد.
The word obsession, used in the context of any relationship, makes me deeply uneasy
واژه وسواس ، که در زمینه هر رابطه ای به کار می رود ، من را بسیار ناراحت می کند.
لغات های جایگزین برای "Angry"
Furious
یکی از معانی بهتر برای عصبانی شدن
I'm absolutely furious with him and would consider punching his lights out if we met
من کاملاً از او عصبانی هستم و اگر با هم ملاقات کنیم ، فکر می کنم بزنم بترکونمش
Livid
یکی از لغاتی که برای نشان دادن عصبانیت بیش از حد به کار می رود
I am absolutely livid with the weather
من کاملاً از آب و هوا دلگیرم
Pissed off
لغتی که تنها باید با دوستان خود استفاده کنید. این لغت به معنی عصبانی شدن از یک دوست است
I was really pissed off
من واقعاً عصبانی بودم.
Annoyed
آزرده خاطر شدن از فردی را می گویند.
She tapped her forehead and looked annoyed with herself
به پیشانی اش ضربه زد و از دست خودش به نظر عصبانی می رسید.
Miffed
اصطلاحی برای عصبانی شدن که بیشتر در بریتیش از آن استفاده می شود
I was a bit miffed about that
از این بابت کمی عصبی شده بودم
Bitter
لغتی برای نشان دادن اینکه یک وضعیت بیشتر از اینکه عصبی کننده باشد تلخ است.
...the scene of bitter fighting during the Second World War
... صحنه درگیری های تلخ در طول جنگ جهانی دوم.
Enraged
این لغت به معنی خیلی عصبی است نشات گرفته شده از Rage است.
He was enraged by news of plans to demolish the pub
او از اخبار برنامه تخریب میخانه عصبانی شد
Exasperated
Welland gave an exasperated sigh and turned back
او از روی عصبانیت آهی کشید و نگاهی به عقب انداخت
At (your) wit’s end
وقتی شما انقدر عصبی می شید که دیگر نمی توانید تصمیم درست و عاقلانه بگیرید.
“I’ve tried and tried, but I can’t get the pieces to fit. Honestly, I’m at wit’s end”
"من سعی کرده ام و تلاش کرده ام ، اما نمی توانم قطعات را به هم وصل کنم. راستش را بخواهید ، من دارم عقلم رو از دست می دم!
Cross
اگر در دست کسی عصبی باشید ولی درجه ی آن کمی از Angry پایین تر است
“If you push that dog one more time, I’m going to be very cross with you”
"اگر یکبار دیگر آن سگ را هل دهید ، من ازدست شما عصبی خواهم شد."
Fuming
اگر از دست فردی عصبی باشید از این اصطلاح استفاده می کنید..
He was still fuming over the remark
او نسبت به نمره اش عصبی بود
Irate
لغتی که بهترین معنا در فارسی برای آن خشمگین بودن است کمی ادبی است این لغت.
The owner was so irate he almost threw me out of the place
صاحبخانه آنقدر عصبانی بود که نزدیک بود من را از خانه بیرون کند
Incensed
این لغت ذره ذره عصبی شدن یک فرد را نشان می دهد
This move further incensed the enraged fanbase
این حرکت باعث خشم بیشتر طرفداران خشمگین شد.
لغات های جایگزین برای "Sad"
Down
این اصطلاح دو معنی دارد 1- ناراحت بودن 2- اگر با with بیاید به معنن عصبانیت بودن از دست کسی
“Hey, how’s it going?” “I dunno. I’m feeling a bit down today”
"سلام ، چطوری؟" "نمیدونم. من امروز کمی ناراحتم. "
Low
اگر استفاده از sad شما را خسته کرده است از لغت Low استفاده کنید.
We are all very tired and morale is low
همه ما بسیار خسته هستیم و روحیه ما پایین است.
Down in the dumps
Dump به معنی سطل زباله و آشغالی است ، این اصطلاح نیز به این معنی است که حالم داغونه.
She's feeling a bit down in the dumps and needs cheering up
او کمی احساس ناراحتی می کند و نیاز دارد یک نفر او را به وجد آورد
Melancholic
این اصطلاح کمی ادبی است و خیلی رسمی به معنی حزن انگیز، غم انگیز
The night was as melancholic as his mood
شب مثل روحیه او بسیار غم انگیر بود
Sullen
یکی از نادرترین لغات برای بیان ناراحتی همین لغت است. این لغت کمتر در زبان محاوره به کار می رود تنها در متون خاص می توان آن را دید
The offenders lapsed into a sullen silence
متخلفان در سکوت غم انگیزی فرو رفتند.
Sulky
این لغت نسبت به Sullen بار منفی تری دارد و به صورت طعنه به کار می رود.
“Don’t be so sulky. There’ll be another ice cream van soon”
"اینقدر لوس نباش به زودی ماشین بستنی دیگری خواهد آمد. "
Heartbroken
این اصطلاح بعد از تمام شدن یک رابطه ی احساسی و عاطفی به کار می رود. اگر قلب کسی شکسته شده باشد از این اصطلاح استفاده می شود.
?Was your daddy heartbroken when they got a divorce
وقتی پدرت طلاق گرفت قلبش شکسته بود؟
لغات های جایگزین برای "Jealous"
Envious
اگر شما نسبت به فرد دیگری حسادتی همراه با دشمین داشته باشید از این لغت استفاده می کنید.
I don't think I'm envious of your success
فکر نمی کنم به موفقیت شما حسادت کنم.
Green with envy
شاید شما به حدی حسود باشید که این حسادت به شما آسیب می زند در این شرایط از این اصطلاح استفاده می شود.
When I heard about his new job I was green with envy
وقتی خبر کار جدیدش را شنیدم از حسادت مردم
The green-eyed monster
این اصطلاح از نمایشنامه ی شکسپیر گرفته شده است در داستان اوتلو شخصیت حسودی وجود داشت که نسبت به همه چیز حسود بود.
Look out for a guest appearance from the green-eyed monster
منتظر حضور مهمان هیولا با حسادت خیلی بالا باشید
کلام آخر
تمامی این لغات و اصطلاحات برای بالا بردن دانش لغوی شما ضروری است و بهتر است در متونی که مینویسید هر بار یکی از این لغات را به کار ببرید. زبان آموزانی که در دوره های آنلاین انگیلیش کلینیک حضور دارند بهتر است در تمرینان خود تمامی این لغات را به کار ببرند تا اشتباهات آن ها مشخص شود.
مقالات مرتبط
نظرها
اولین نفری باشید که نظر میگذارید