لوگو انگلیش کلینیک
اسامی کامل اکسسوری های زنانه و مردانه به انگلیسی

اسامی کامل اکسسوری های زنانه و مردانه به انگلیسی

03/02/06 13 دقیقه برای مطالعه 5197

جواهرات و اکسسوری ها بخش جدایی ناپذیر زندگی امروز افراد هستند و افراد در سرتاسر دنیا به منظور شیک پوشی تلاش می کنند یک یا چند بخش از این اکسسوری ها را برای خود خریداری کنند. تقریباً همه کلمه حلقه (Ring) را می‌دانند، اما امروز از شما دعوت می‌کنم تا دایره لغات خود را در این زمینه گسترش دهید و نام‌های اولیه جواهرات و لوازم جانبی را به زبان انگلیسی بیاموزید. در این مقاله، عبارات و لغات مفیدی را خواهید آموخت که اگر در یک جواهرفروشی یا بخش جواهرات در کشور دیگری هستید، باید بدانید.

اسم اکسسوری به انگلیسی

معنی به فارسی

جمله مثال به انگلیسی 

ترجمه جمله مثال 

Sunglasses

عینک آفتابی

She was still wearing her sunglasses

هنوز عینک آفتابی اش را می زد.

Apron

پیشبند

He’d had time to wash his hands and take off his apron

او وقت داشت دست هایش را بشوید و پیش بندش را در بیاورد.

Necklace

گردنبند

She removes her gold necklace

گردنبند طلایش را برمی دارد.

Watch

تماشا کردن

My watch has stopped

ساعت من متوقف شده است.

Socks

جوراب

He hated wearing dirty socks

از پوشیدن جوراب کثیف متنفر بود.

Tie

کراوات

I wear a shirt and tie at work

سر کار پیراهن و کراوات می پوشم.

Bow tie

کراباته پاپیونی

Emma sat silently in her blue suit and little bow tie

اما ساکت با کت و شلوار آبی و پاپیون کوچکش نشسته بود.

Purse

کیف پول

Julie opened her handbag and took out her purse

جولی کیف دستی اش را باز کرد و کیفش را بیرون آورد.

Ring

حلقه

He wore a gold ring on his right hand

انگشتر طلا به دست راستش زده بود.

Gloves

دستکش

Gardening gloves protect your hands from being scratched or stung

دستکش های باغبانی از دستان شما در برابر خراشیدگی یا نیش زدن محافظت می کنند.

Scarf

روسری

Sammi was wearing a green scarf

سامی روسری سبز به سر داشت.

Umbrella

چتر

I don’t have an umbrella

من چتر ندارم

Boots

چکمه

Ankle boots are fashionable again this autumn

نیم بوت ها در پاییز امسال دوباره مد شده اند.

Mittens

دستکش

She knelt down on the floor and took her mittens off

روی زمین زانو زد و دستکشش را در آورد.

Stockings

جوراب ساق بلند

I refused to wear her tunic and stockings

از پوشیدن تونیک و جوراب او خودداری کردم.

Earmuffs

گوش بند

I’ll lend you my gloves and earmuffs until you get your own

من دستکش و گوش‌بندم را به تو قرض می‌دهم تا زمانی که دستکش خودت را بخری.

Hair clip (U.K) – Bobby pin (U.S)

گیره مو (بریتانیا) 

Her hair is long and brown with a purple flower hair clip

موهای او بلند و قهوه ای با گیره موی گل بنفش است.

Hair band

تل مو

She has a hair band

او یک کش مو دارد.

Safety pin

سنجاق قفلی

She pinned the gown at neck with a safety pin

او لباس مجلسی را با یک سنجاق به گردن سنجاق کرد.

Pocket watch

ساعت جیبی

My pocket watch showed that it was only six-twenty

ساعت جیبی ام نشان می داد که ساعت شش و بیست است.

Beanie

بانی

He thought he had on a jacket and trousers, possibly with a beanie

او فکر می کرد که یک ژاکت و شلوار به تن دارد، احتمالاً با یک کتانی.

Cap

کلاه لبه دار

Give me your cap

کلاهت را به من بده

Beret

برت

Antoinette wore her new blue suit and red beret

آنتوانت کت و شلوار آبی و کلاه قرمز جدیدش را پوشید.

Straw hat

کلاه حصیری

She had taken off her straw hat

کلاه حصیری اش را برداشته بود.

Derby hat

کلاه دربی

A derby hat is placed on the table, under which is a ball

یک کلاه دربی روی میز گذاشته می شود که زیر آن یک توپ قرار دارد.

Helmet

کلاه ایمنی

Wear a helmet, use bike reflectors and wear bright clothing

کلاه ایمنی بپوشید، از بازتابنده دوچرخه استفاده کنید و لباس روشن بپوشید.

Top hat

کلاه بالا

The men all wore top hat and tails

مردان همگی کلاه و عصا بر سر داشتند.

Mortar board

تخته ملات

The blue silk mortar board she wore was edged in gold lace with a gold bullion button and tassel

تخته ملات ابریشمی آبی که او پوشیده بود با توری طلایی با یک دکمه شمش طلایی و منگوله لبه داشت.

bag

کیف

The police emptied her bag and examined the contents

پلیس کیف او را خالی کرد و محتویات آن را بررسی کرد.

handbag

کیف دستی

The girl bought a nice handbag

دختر یک کیف دستی خوب خرید

briefcase

کیف سامسونیت

He packed a briefcase with what might be required

او کیفی را با وسایلی که ممکن است لازم باشد بسته بندی کرد.

belt

کمربند

She fastened the belt loosely around her waist

کمربند را به آرامی دور کمرش بست.

glasses

عینک

I was unlucky enough to lose my glasses

من بدشانس بودم که عینکم را گم کردم.

pocketbook

دفترچه جیبی

She opened her pocketbook and pulled out a white envelope and thrust it at Dean

او دفترچه جیبش را باز کرد و یک پاکت سفید بیرون آورد و به سمت دین زد.

coin purse

کیف پول کوچک

Bills are held flat, and long wallets typically have a coin purse

اسکناس‌ها صاف نگه داشته می‌شوند و کیف‌های بلند معمولاً دارای یک کیف پول هستند

make-up kit

کیت آرایش

The matte lipsticks are a must in my makeup kit

رژ لب های مات در کیت آرایش من ضروری است!

shaving kit

کیت اصلاح

That's a shaving kit

این یک کیت اصلاح است.

travel kit

کیت مسافرتی

In the space of 48 hours, it became an essential part of my travel kit and helped me make friends in a city of strangers

در عرض 48 ساعت، این یکی از اجزای ضروری وسایل سفر من شد و به من کمک کرد در شهر غریبه ها دوستی پیدا کنم.

travel bag

کیف مسافرتی

Do you need a travel bag

آیا به یک کیف مسافرتی نیاز دارید؟

sports bag

کیف ورزشی

He smiled towards Pascoe's sports bag from which protruded the shaft of a squash racket

او به سمت کیف ورزشی پاسکو که میله یک راکت اسکواش از آن بیرون زده بود، لبخند زد.

backpack

کوله پشتی

Ashley slung her backpack on a chair

اشلی کوله پشتی اش را روی صندلی آویزان کرد.

hand luggage

چمدان دستی

You are only allowed one piece of hand luggage

شما فقط مجاز به یک چمدان دستی هستید.

hand baggage

کیف دستی

You are only allowed one piece of hand luggage

شما فقط مجاز به یک چمدان دستی هستید

cabin bag

کیف کابین

She put her tickets in her carry-on bag

بلیط هایش را در کیف دستی اش گذاشت.

flight bag

کیسه پرواز

Their coats were taken, and Livy's small flight bag, which was all she had time to pack, was taken upstairs

کت‌هایشان را برداشتند و کیف پرواز کوچک لیوی را که تمام وقتش برای بسته‌بندی بود، به طبقه بالا بردند.

suitcase

چمدان

She packed a small suitcase for the weekend

او یک چمدان کوچک برای آخر هفته بسته بود.

garment bag

کیف پوشاک

If you are close enough to your destination that you can travel by car, make sure you have a good garment bag

اگر به اندازه کافی به مقصد خود نزدیک هستید که می توانید با ماشین شخصی سفر کنید، مطمئن شوید که کیف لباس خوبی دارید

straps

تسمه یا بند ایمنی

She watched him tighten a strap around the horse's belly

او را تماشا کرد که یک بند را دور شکم اسب محکم کرد

button

دکمه

Toby held the elevator for her and pressed the button for all twenty floors

توبی آسانسور را برای او نگه داشت و دکمه تمام بیست طبقه را فشار داد

buckle

سگک کمبربند

As he slid away, his belt buckle gouged into her stomach and she cried out in pain

همانطور که او از آنجا دور می شد، سگک کمربندش در شکمش فرو رفت و او از درد فریاد زد.

clasp

گیره

a gold bracelet with a turquoise clasp

یک دستبند طلا با بند فیروزه ای

Velcro

نوار چسب

I used self adhesive Velcro to fix in place

من از چسب Velcro برای ثابت کردن در جای خود استفاده کردم.

hat

کلاه

He pulled his hat over his eyes

کلاهش را روی چشمانش کشید

fur hat

کلاه خز

The driver, muffled in his fur hat, had not noticed a thing

راننده که در کلاه خزش خفه شده بود، متوجه چیزی نشده بود

cap

کلاه لبه دار

He picked his cap up from the floor and stuck it back on his head

کلاهش را از روی زمین برداشت و دوباره روی سرش چسباند.

baseball cap

کلاه بیسبال

Rain dripped from the brim of his baseball cap

باران از لبه کلاه بیسبال او می چکید

hood

هودی

A hood made of rough material was thrown over her head and her hands bound before she could scream

یک مقنعه از مواد خشن روی سرش انداخته شد و قبل از اینکه بتواند فریاد بزند، دستانش را بسته بودند

headband

دستمال سر

If the headband matches the outfit, so much the better

اگر هدبند با لباس مطابقت داشته باشد، خیلی بهتر است.

scarf

روسری

Emma wore a fringed scarf round her neck

اما یک روسری حاشیه‌دار دور گردنش بسته بود

kerchief

دستمال سر

The cold wind flapped the ends of her kerchief and her loose locks of gray hair

باد سرد انتهای روسری و دسته های گشاد موهای خاکستری اش را تکان داد.

silk scarf

روسری ابریشمی

Not wearing a hard hat, but a silk scarf, to the routine dismay of many

نه پوشیدن کلاه سخت، بلکه یک روسری ابریشمی، که باعث ناراحتی بسیاری شده است

tote bag

کیسه بار

The large purple tote bag lies open at her feet

کیف بزرگ ارغوانی زیر پای او باز است.

 

مطالب بیشتر

اسامی لباس ها به زبان انگلیسی


نظرها

اولین نفری باشید که نظر میگذارید

دوره‌های انگلیش کلینیک متناسب با نیاز زبان‌آموزان

@privacyblongsto rafieienglishclinic