اعضای بدن به زبان انگلیسی
آیا به یاد دارید اولین لغات انگلیسی ای که در زبان انگلیسی یاد گرفتید را به یاد دارید؟ والدین تلاش می کنند از دوران کودکی بخش های اصلی بدن را به کودکان خود آموزش بدهند تا با استفاده از توانایی ها بصری ، کودکان بتوانند با لغات انگلیسی بیشتر آشنا شده و آن ها را به صورت روزانه به کار ببرند. این تکنیک یکی از قدیمی ترین و در حال کارآمدترین تکنیک های آموزش زبان به کودکان بوده و حتی در زبان اول نیز به کار می رود. بدون شک شما نیز اولین لغاتی که به زبان فارسی و انگلیسی آموزش دیده اید اعضای اصلی بدن مانند "بینی" ، "لب" و "چشم" بوده است. ولی آیا با دیگر اعضای بدن نیز آشنا هستید؟ آیا می دانید هر یک از انگشتان دست شما در زبان انگلیسی برای خود یک اسم دارند؟ تا چه حد با این اعضا آشنا هستید؟ در این پست تلاش می کنیم به شما زبان آموزان انگلیش کلینیک اعضای بدن را به زبان انگلیسی همراه با مثال توضیح دهیم.
قسمت های سر به زبان انگلیسی
لغت انگلیسی | معنی فارسی | مثال انگلیسی | معنی فارسی |
Hair | مو | Her hair was tied up with a yellow ribbon | موهایش با روبان زرد بسته شده بود |
Face | صورت | She washed her face at the wash-stand in front of the inn | او صورت خود را در روشویی مقابل مسافرخانه شست |
Temple | شقیقه | Lois reached up to remove a bit of shaving cream on his right temple | لوئیس دستش را بلند کرد تا مقدار کمی کرم اصلاح را از روی شقیقه خود پاک کند |
Ear | گوش | Did she whisper in your ear at the meeting? | تو جلسه تو گوشت چیزی گفت؟ |
Earlobe | لاله گوش | If you have a big thick earlobe, that means you have a lot of luck. | اگر لاله گوش ضخیمی دارید ، این بدان معناست که خوش شانس هستید. |
Cheek | گونه | She touched his cheek gently with her fingertips. | با انگشتانش گونه اش را آرام لمس کرد. |
Mouth | دهان | She opened her mouth to say something. | دهانش را باز کرد تا چیزی بگوید. |
Lip | لب | His lip started to tremble and then he started to cry. | لبش شروع به لرزیدن کرد و بعد شروع به گریه کرد. |
Forehead | پیشانی | The doctor shaded my forehead with his hand. | دکتر با دستش جلوی نور آفتاب را گرفت (با دست برای چشم سایه درست کردن). |
Eyebrow | ابرو | He raised a sardonic eyebrow as she sat down opposite him and started to eat. | او لحظه ای که در مقابل او می نشست و شروع به غذا خوردن کرد ابروی طعنه آمیزی نیز بر روی صورتش انداخت |
Eyelash | مژه | If Claire had flicked an eyelash at him, Harvey would never have come near them again. | اگر کلر به او یک چشمک میزد (استعاره از دلبری کردن) ، هاروی هرگز به آنها نزدیک نمی شد. |
Eye | چشم | The eye is the organ of sight. | چشم اندام بینایی است. |
Nose | بینی | He blew his nose in his handkerchief. | او بینی خود را در دستمالش تمیز کرد. |
قسمت های صورت به زبان انگلیسی
لغت انگلیسی | معنی فارسی | مثال انگلیسی | معنی فارسی |
Tongue | زبان | A silent tongue and a true heart are the most admirable things on earth. | زبان خاموش و قلب واقعی تحسین برانگیزترین چیزهای روی زمین هستند. |
Teeth | دندان | She clenched her teeth in anger | با عصبانیت دندان هایش را روی هم فشار داد |
Nostril | سوراخ بینی | She raised a finger to her nose and blew air through the free nostril. | او انگشتش را به سمت بینی خود برد و سوراخ بینی آزاد خود را تمیز کرد |
Iris | عنبیه چشم | Her eyes were almond shaped, the brown of the iris so dark that it was almost black. | چشمانش بادامی شکل بود ، بخش قهوه ای عنبیه آنقدر تیره بود که تقریبا سیاه بود. |
Pupil | مردمک چشم | The pupils of her eyes widened | مردمک چشم هایش گرد شد |
Eyeball | تخم (کره) چشم | The protesters and police stood eyeball to eyeball | معترضان و پلیس چشم تو چشم یکدیگر شدند |
Bridge of Nose | قوز بینی | One had a fresh cut across the bridge of his nose | بریدگی تازه ای روی قوز بینی اش داشت
|
Upper Lip | لب بالا | When John saw his poor performance in the exams, he kept a stiff upper lip | وقتی جان عملکرد ضعیف خود را در امتحانات مشاهده کرد ، لب فوقانی خود را سفت فشرد (استعاره از ترس و عصبانیت) |
Lower Lip | لب پایین | She chewed her lower lip and studied him from under lowered lashes | او لب زیرین خود را جوید و زیر چشمی او را مورد ارزیابی قرار داد |
قسمت های دهان به زبان انگلیسی
لغت انگلیسی | معنی فارسی | مثال انگلیسی | معنی فارسی |
Hard palate | کام سخت | The cleft can involve the hard palate alone | شکاف می تواند کاملاً کام سخت را درگیر کند. |
Soft palate | کام نرم | Closure of the soft palate may require extensive dissection of the soft tissues laterally. | اما بیشتر آنها می توانند تنفس خود را از طریق اعصاب جمجمه در کام نرم کنترل کنند. |
Tonsil | لوزه | Today we'll talk about another kind of bad breath -- tonsil breath. | امروز ما در مورد نوع دیگری از بوی بد دهان صحبت می کنیم - تنفس لوزه. |
Gums (Gingiva) | لثه (لثه علمی) | He jabs her gum with a syringe and pries out a tooth. | با سرنگ به لوزه او ضربه می زند و یک دندان بیرون می آورد. |
Uvula | زبان کوچک ، یوولا | The uvula is a remnant from the development of the palate. | زبان کوچک بقایای رشد کام است. |
قسمت های دست به زبان انگلیسی
لغت انگلیسی | معنی فارسی | مثال انگلیسی | معنی فارسی |
Wrist | مچ دست | The nurse lapped a bandage around his wrist. | پرستار بانداژ را روی مچ دستش بست. |
Middle Finger | انگشت وسط | He wears a ring on his middle finger | او حلقه اش را در دست میانی اش انداخته بود |
Thumb | شست | He took the pen between his thumb and forefinger. | قلم را بین انگشت شست و سبابه گرفت. |
Little Finger | انگشت کوچک | She could wrap her father round her little finger | او به راحتی می تواند پدرش را راضی کند |
Fingernail | ناخن انگشت | She had teeth, fingernails and a healthy kick. | او دندان ، ناخن و یک پای سالم داشت. |
Palm | کف دست | She placed the money in his palm | او پول را در کف دست او گذاشت |
Index Finger | انگشت اشاره | Jackson put his index finger to his ear | جکسون انگشت اشاره اش را روی گوشش گذاشت |
Knuckle | بند انگشت | He had turned away again and was chewing his knuckle | دوباره روی برگردانده بود و بند انگشتش را می جوید |
Ring Finger | انگشت حلقه | He wears a ring on his left ring finger suggesting he is married | او حلقه ای بر روی انگشت حلقه اش داشت که نشان می داد او متاهل است |
قسمت های پا به زبان انگلیسی
لغت انگلیسی | معنی فارسی | مثال انگلیسی | معنی فارسی |
Thigh | ران | The doctors took a scan of his thigh bone. | پزشکان از استخوان ران او اسکن گرفتند. |
Calf | ماهیچه ساق پا، دو قل پا | I’ve torn a calf muscle. | من عضله ساق پای خود را پاره کرده ام |
Ankle | مچ پا | He unwound the bandage from his ankle. | بانداژ را از مچ پا باز کرد. |
Foot | پا | I am sorry I stamped on your foot. | متاسفم که پای شما را له کردم |
Heel | پاشنه | He threw the cigarette down and ground it under his heel. | سیگار را انداخت و زیر پاشنه اش آن را له کرد |
Sole | کف پا | At long last, she heard the sound of boot soles against stone as people walked down the hall. | هنگامی که مردم در راهرو قدم می زدند ، صدای کف چکمه بر روی سنگ شنیده می شود. |
Toe | انگشت پا | A crab nipped my toe while I was paddling. | یک خرچنگ انگشت من را در حالی که پارو می زدم ، گاز زد. |
Shin | ساق پا | He made a remarkable recovery from a shin injury | وی پس از آسیب دیدگی ساق پا بهبود فوق العاده ای داشت |
Knee | زانو | He cried because he had hurt his knee. | به خاطر اینکه زانویش را صدمه زده بود گریه می کرد |
سخن نهایی
یادگیری اعضای اصلی بدن از ضروری ترین مواردی است که هر زبان آموز باید آن ها را آموزش ببیند، در این پست تلاش شد برای شما مهم ترین بخش های اعضای بدن آموزش داده شود انتظار می رود زبان آموزانی که در دوره های مکالمه ی انگلیش کلینیک ثبت کرده اند قادر باشند این لغات را در تمرین های خود به کار گرفته و از آن ها استفاده کنند.
دوره اصطلاحات کلینیک زبان رفیعی
مقالات مرتبط
نظرها
اولین نفری باشید که نظر میگذارید