50 کلمه پرکاربرد در زبان انگلیسی با معنی فارسی همراه با مثال
50 کلمه پرکاربرد در زبان انگلیسی
اگر زبان آموز انگلیسی هستید، دانستن اینکه کدام کلمات بیشتر در این زبان استفاده می شود می تواند به شما کمک کند تا مهارت های واژگان خود را بهبود ببخشید و در مکالمات معمولی اعتماد به نفس پیدا کنید. این لغات به شما کمک نمی کند تا به زبان انگلیسی مسلط شوید ، اما از آنها به عنوان منبعی برای کمک به تقویت مهارت های خود استفاده کنید تا با زبان انگلیسی راحت تر شوید.
کلمات رایج زبان انگلیسی
All
این لغت به معنی همه یا تمامی است. در اصل اشاره به کل یک گروه دارد.
All the children did their homework
همه بچه ها تکالیف خود را انجام دادند.
And
یکی از حروف ربطی که در زبان انگلیسی فوق العاده به کار می رود. این لغت به معنی "و" است. این لغت دو اسم ، فعل یا جمله را به هم ربط می دهد.
She jumped, jogged, and danced in gym class
او در کلاس بدنسازی می پرید، می دوید و می رقصید.
Boy
این لغت به معنی افراد مذکر کوچکتر از 18 سال است و در فارسی به آن "پسر" می گوییم.
The little boy asked his mother if she would buy him candy
پسر کوچولو از مادرش پرسید که آیا برایش آب نبات می خرد یا نه؟
Book
یکی از اولین لغاتی که هر زبان آموزی آموزش می بیند ، تنها معنی آن نیز "کتاب" است
The college student had to read a 500-page book for English class
دانشجوی باید یک کتاب 500 صفحه ای برای کلاس انگلیسی می خواند.
Call
این لغت چندین معنی دارد. اصلی ترین معنی آن "تماس تلفنی" است و معنی دوم آن نیز "فریاد و بلند صدا زدن" است.
The girl called out to her brother so he would wait for her
دختر برادرش را صدا زد تا منتظرش بماند.
Car
این لغت نیز به وفور در انگلیسی به کار می رود به معنی "ماشین"
He drove the car from school to work
او با ماشین از مدرسه به محل کار رفت.
Chair
یک لغت ساده به معنی "صندلی"
My mother is the only one allowed to sit in the big chair in the living room
مادرم تنها کسی است که اجازه دارد روی صندلی بزرگ اتاق نشیمن بنشیند.
Children
معنی این لغت در زبان فارسی "کودکان" است. در زبان انگلیسی این لغت جمع است و S سوم شخص به خود نمی گیرد.
The children didn't listen to what their parents told them
بچه ها به حرف های والدینشان گوش نمی دادند.
City
این لغت به معنی "شهر" است و کمی از Town بزرگتر است.
New York is the biggest city in the United States
نیویورک بزرگترین شهر ایالات متحده است.
Dog
دوست همیشگی یک انسان و حیوان با وفا این لغت به معنی "سگ" است.
My dog likes to play with bones
سگ من دوست دارد با استخوان بازی کند.
Door
به معنی "درب"
The students rushed through the classroom door just before the bell rang
دانشآموزان درست قبل از به صدا درآمدن زنگ از در کلاس رد شدند.
Enemy
این لغت به معنی "دشمن" است و فارغ از جنسیت به کار می رود.
The hero of the story killed his enemy with a sword
قهرمان داستان دشمن خود را با شمشیر کشت.
End
این لغت به معنی "انتها" یا "پایان" هر چیزی است.
The end of the book was a happy one
پایان کتاب یک پایان شاد بود.
Enough
این لغت بسیار در زبان انگلیسی کاربرد دارد و نظر ساختار گرامری نیز بسیار مهم است. معنی اصلی این لغت "کافی بودن یا کافی" است.
Most Americans have enough food to eat, but that's not true in other countries
اکثر آمریکایی ها غذای کافی برای خوردن دارند، اما این در کشورهای دیگر صادق نیست.
Eat
"خوردن"
The children liked to eat apples and bananas after school
بچه ها دوست داشتند بعد از مدرسه سیب و موز بخورند.
Friend
این لغت به معنی "دوست" است.
The girl played with her friend in the yard until her mother told her to come inside
دختر با دوستش در حیاط بازی می کرد تا اینکه مادرش به او گفت بیا داخل.
Father
یکی از با ارزش ترین دارایی های هر فرد این لغت به معنی "پدر" است در برخی از شرایط و صحبت های مسیحیت به معنی خدا و پروردگار نیز به کار می رود.
The father picked up his child when she started crying
پدر وقتی فرزندش شروع به گریه کرد او را بلند کرد.
Go
از پرکاربردترین افعل در زبان انگلیسی به معنی "رفتن"
We go to school every day
ما هر روز به مدرسه می رویم.
Good
این لغت کاربردهای بسیاری دارد و به معنی "خوب" است
My mother said that if I'm good and don't hit my brother, she will take me to the movies
مادرم گفت اگر خوب باشم و برادرم را نزنم مرا به سینما می برد.
Girl
دقیقا متضاد لغت "boy" این لغت به معنی "دختر" است
The girl dropped her schoolbooks on the ground
دختر کتاب های مدرسه اش را روی زمین انداخت.
Food
هر ماده ای که توسط انسان یا حیوان خورده شود. بهترین معادل در فارسی "غذا" است
Starving people do not have enough food to eat and may die
افراد گرسنه غذای کافی برای خوردن ندارند و ممکن است بمیرند.
Hear
فعلی به معنی "شنیدن" این لغت با Listen متفاوت است و به معنی شنیدن غیر ارادی است.
I could hear my brother and sister arguing from the other room
از اتاق دیگر دعوای خواهر و برادرم را می شنیدم.
House
به معنی "خانه" این لغت هم معنی "home" است.
My friend lives in the biggest house on the street
دوست من در بزرگترین خانه خیابان زندگی می کند.
Inside
در زبان انگلیسی از این لغت برای بیان "درون" یا "داخل" هر چیز استفاده می شود.
The inside of the house was warm and cozy
داخل خانه گرم و دنج بود.
Laugh
یکی از لغاتی که به دو صورت فعل و اسم به کار می رود. اگر فعل باشد "خندیدن" و اگر اسم "خنده".
The children laughed after the clown made a joke
بچه ها بعد از شوخی دلقک خندیدند.
Listen
این لغت هم معنی فعل Hear است به این تفاوت که این لغت به معنی گوش دادن عمدی است.
We listen to music because we like to dance
ما به موسیقی گوش می دهیم چون دوست داریم برقصیم.
Man
این لغت به معنی "مرد بالغ" است.
The man was much taller than his son.
مرد خیلی بلندتر از پسرش بود.
Name
این لغت به معنی "اسم" یا "نام" است
I never liked my name growing up
هیچ وقت از بزرگ شدن اسمم خوشم نیومد.
Never
این لغت به معنی "هرگز" است
I am never getting back together with my boyfriend
من هرگز با دوست پسرم کنار نمی آیم.
Next
این لغت به معنی بعدی است (این لغت در آیلتس بسیار پر کاربرد است)
Let's go to the next question
بریم سراغ سوال بعدی.
New
این لغت به معنی "جدید" است.
My mother bought me a new doll for Christmas. It was still in the package
مادرم برای کریسمس یک عروسک جدید برایم خرید. هنوز در بسته بود.
Noise
این لغت به معنی "سر و صدا" است.
There was so much noise at the party, the neighbors called the police
سر و صدای زیادی در مهمانی بلند شد، همسایه ها به پلیس زنگ زدند.
Often
این لغت به معنی "هر از گاهی" یا "اغلب" است.
My teacher gets mad because I often forget my homework
معلم من عصبانی می شود زیرا من اغلب تکالیفم را فراموش می کنم.
Pair
این لغت به هر چیز "جفتی" اطلاق می شود
I like the new pair of shoes my sister bought me for my birthday
من کفش جدیدی را که خواهرم برای تولدم خریده است، دوست دارم.
Pick
این لغت به معنی "برداشتن" و یا "انتخاب کردن" است.
I picked the cupcake with vanilla frosting
من کاپ کیک را با فراستینگ وانیلی انتخاب کردم.
Play
این لغت نیز کاربردهای بسیاری دارد و به معنی "بازی کردن" یا "نواختن" است ولی اگر به صورت اسم به کار رود به معنی "نمایش" نیز است.
I like to play football with my brother
من دوست دارم با برادرم فوتبال بازی کنم.
Room
این لغت به معنی "اتاق" است
The room at the end of the hall is the coldest in the building
اتاق انتهای سالن سردترین اتاق ساختمان است.
See
این لغت اگر به صورت فعل به کار رود به معنی "دیدن" یا "مشاهده کردن" است ولی اگر اسم باشد به معنی "دید" است
I see clouds in the sky, which must mean it will rain soon
من ابرها را در آسمان می بینم که به این معنی است که به زودی باران خواهد بارید.
Sell
این لغت اگر به صورت فعل به کار روند به معنی "فروختن" است ولی اگر اسم باشد به معنی "فروش" است.
I am going to sell my surfboard for $50 because it's time for a new one
من می خواهم تخته موج سواری خود را به قیمت 50 دلار بفروشم زیرا زمان تخته موج جدید فرا رسیده است.
Sit
این لغت در صورتی که فعل باشد "نشستن" معنی می دهد ولی اگر اسم باشد "جایی برای نشستن" معنی می دهد.
The teacher told the children to sit on the carpet
معلم به بچه ها گفت روی فرش بنشینند.
Speak
این لغت به معنی "صحبت کردن" است.
I speak too loudly sometimes
من گاهی خیلی بلند صحبت می کنم.
Smile
این لغت به معنی "خنده" یا "لبخند" است و تقریبا هم معنی Laugh است.
I smile when my brother tells jokes
وقتی برادرم جوک می گوید لبخند می زنم.
Sister
به معنی "خواهر"
My parents took my sister and me to the circus
پدر و مادرم من و خواهرم را به سیرک بردند.
Think
این لغت در صورتی که به صورت فعل به کار روند به معنی "فکر کردن" است ولی اگر اسم باشد به معنی "فکر" یا "تفکر" است.
I think all pets should have a home
به نظر من همه حیوانات خانگی باید خانه داشته باشند.
Then
در زبان فارسی نیز ما از معادل آن به معنی "سپس" بسیار استفاده می کنیم.
I opened the refrigerator. Then, I ate some food
در یخچال را باز کردم. بعد، مقداری غذا خوردم.
Walk
این لغت در صورتی که به صورت فعل به کار روند به معنی "راه رفتن" است ولی اگر اسم باشد به معنی "پیاده روی" است.
I walk home from school every day
من هر روز از مدرسه به خانه راه می روم.
Water
این لغت در صورتی که به صورت فعل به کار روند به معنی "آب دادن" است ولی اگر اسم باشد به معنی یا "آب" است.
If animals don't have enough water to drink, they will die
اگر حیوانات آب کافی برای نوشیدن نداشته باشند، می میرند.
Work
این لغت در صورتی که به صورت فعل به کار روند به معنی "کار کردن " است ولی اگر اسم باشد به معنی یا "کار یا شغل" است.
I work as a teacher because I like children
من به عنوان معلم کار می کنم زیرا بچه ها را دوست دارم.
Write
این فعل به معنی "نوشتن" است.
I have to write three essays in English class this semester
این ترم باید سه انشا در کلاس انگلیسی بنویسم.
Woman
این لغت به معنی "زن" یا "بانو" بالغ گفته می شود.
That woman was our new school principal
آن زن مدیر مدرسه جدید ما بود.
Yes
فکر کنم کمتر فردی با این لغت آشنا نباشد. معنی آن "بله" است.
"Yes, I'm here," the student said when the teacher called her name
وقتی معلم نام او را صدا زد، دانش آموز گفت: "بله، من اینجا هستم."
برای یادگیری کلمات پرکاربرد می توانید از آموزش های زیر بهره ببرید:
مقالات مرتبط
نظرها
اولین نفری باشید که نظر میگذارید