لوگو انگلیش کلینیک
لیست کلمات چند معنایی انگلیسی، لغات انگلیسی که معانی مختلف دارند

لیست کلمات چند معنایی انگلیسی، لغات انگلیسی که معانی مختلف دارند

03/02/01 13 دقیقه برای مطالعه 25100

 دلایلی زیادی وجود دارد که نشان می دهد زبان انگلیسی ساده ترین زبان دنیا نیست. این زبان شامل افعال  مرکب ، بی قاعده و قوانین غیرقابل پیش بینی تلفظی است. در زبان انگلیسی اگر دو لغت یک املا داشته باشند ، چنین نیست که یک معنی مشابه نیز دارند. به عنوان مثال، اگر من ایده ی نابی دارم در زبان انگلیسی آن را Novel Idea می گوییم ، ولی این بدان معنا نیست که این ایده از رمان (Novel) گرفته شده است (در واقع کامل معنی برعکس داشته و یعنی از جایی گرفته نشده است.) 

گاهی اوقات می توانید این معانی را از طریق متن تشخیص دهید ، ولی اگر مسیر راحت تری می خواهید ، با راهنمایی های ما همراه شوید تا لغاتی که تلفظ و املای مشابهی دارند ، ولی دارای معانی متفاوتی هستند ، مشخص کنید. 

 

لغاتی که معانی چندگانه دارند را چه می نامند؟ 

لغاتی را که املا مشابه دارند ، ولی معانی آن ها متفاوت است homographs می گویند. اصلی ترین نکته این لغات ، املا مشابه آن ها است ، ولی ضرورتا تلفظ آن ها یکی نیستند. ولی لغاتی نیز در این بین وجود دارند که املا مشابه داشته و تلفظ آن ها نیز یکی هستند که آن ها را homonyms می خوانیم. 

در پیش رو از هر دو برای شما مثال هایی را میاوریم تا با ساختار آن ها آشنا شوید. 

 

لغتات با معانی چندگانه

Homographs: 

Bow /bəʊ/

اسم (Noun) تیر و کمان 

Pierre slung the bow and arrows over his shoulder and trudged into the forest

 

گیره و یا روبان (Noun) 

She tied her hair up with ribbon and made a little bow

Bow /baʊ/

تعظیم کردن (ادای احترام کردن) 

When Mae meets her grandparents, she always bows to greet them

 

Lead /liːd/

رهبری کردن ، هدایت کردن (فعل)

My father doesn’t like Simon. He thinks he’s leading me astray

نکته: بسیاری از زبان آموزان، گذشته و قسمت سوم فعل Lead  را خود Lead تلقی می کنند در حالیکه گذشته ی این فعل Led است. 

 

ارجحیت ، دست بالاتر تقدم (اسم) 

We finally have a lead in this case – the man we just interviewed says he knew the victim

در نهایت در این پرونده ما برتری داریم – فردی که با او مصاحبه کردیم گفت مقتول را می شناسد.

 

Lead /lɛd/

سرب (نوعی فلز) 

Car batteries and ammunition are often made with lead

باطری ماشین و مهمات اغلب با سرب ساخته می شوند. 

 

Row /rəʊ/

صف (اسم -Noun)

 

The row in the table indicates the country and each column indicates the number of awards received each year

 

ردیف (اسم -Noun)

My tickets show that I am in Row C

بلیط من نشان می دهد که  در ردیف C باید بنشینم. 

پارو زدن در قایق (فعل)

Lee wakes up every morning at 5am to practice rowing

لی هر روز ساعت 5 صبح بیدار می شود تا پارو زدن تمرین کند.

 

Row /raʊ/

  • دعوا (اسم – در بریتیش)

Mehdi and Marjan often row about who gets to play video games

مهدی و مرجان اغلب بر سر این موضوع که کی بازی ویدیویی انجام دهد ، دعوا می کنند. 

 

Homonyms : لغاتی که املا و تلفظ آنها مشابه می باشد 


Address 

آدرس و نشانی (اسم)

  • I can give you the address of a good attorney

 

من می توانم به شما آدرس یک وکیل خوب را بدهم.

 

کسی را مورد خطاب قرار دادن (فعل) 

That letter was addressed to me

 

این نامه خطاب به من نوشته شده بود 

 

Bark

  • پوست درخت (اسم)

 

Tree bark is used to make paper

پوست درخت برای درست کردن کاغذ استفاده می شود

 

  • پارس کردن سگ (فعل) 

The dog’s bark was so vicious that I ran away, terrified

پارس سگ چنان هراسناک بود که من از  ترس فرار کردم 

 

Match – Match

کبریت (اسم)

  • If you suspect a gas leak do not strike a match or use electricity

 

اگر از انتشار گاز مشکوک بودید کبریت روشن نکنید یا از الکترسیته استفاده نکنید

 تطبیق کردن – با هم جور بودن 

  • Her fingerprints match those found at the scene of the crime

اثر انگشت او با اثر انگشتی که در صحنه جرم دیده شده است مطابقت دارد 

 

 

Nail

  • ناخن (اسم)

She went to the salon to get her nails done.

او به سالن زیبایی رفت تا ناخن خود را درست کند. 

 

  • میخ (اسم)

Claire drilled a nail into the wall to hang up a picture

مهدی یک میخ را بر روی دیوار کوبید تا عکسی را آویزان کند

کاری را به نحو احسنت انجام دادن (آمریکن – محاوره ای) 

!I nailed that exam – it was far too easy

آزمون را به نحو احسنت پاس کردم – خیلی آسان بود. 

 

Date 

تاریخ (تاریخ) 

The date on the letter was 30th August 1962

 

تاریخ نامه 30 آگوست سال 1962 بود 

 

قرار عاشقانه  (فعل و اسم)

 

Zahra and Mehdi went to the park to date

زهرا و مهدی برای یک قرار عاشقانه به پارک رفتند.

 

Drop – Drop

افتادن (فعل) 

The apples are beginning to drop from the trees

سیب ها شروع به افتادن از درخت کردند 

A single drop of blood splashed onto the floor

یک قطره خون بر روی زمین افتاد

 

Novel

رمان (اسم)

“The Grapes of Wrath” is John Steinbeck’s best novel

"خوشه های خشم" بهترین رمان جان اشتانبیک است.

 

چیزی جدید و ناب (صفت)

The steam engine was a novel invention that changed the way people traveled

موتور بخار اختراعی ناب بود که نحوه ی سفر افراد را تغییر داد

 

Season

فصل (اسم)

My favorite season is winter because the snow is so magical

فصل مورد علاقه ی من زمستان است ، چون برف خیلی جادویی است.

 

  • به غذا چاشنی زدن  (طعم دار کردن غذا)

The recipe says to season the dish with plenty of salt and pepper

دستور پخت می گوید غذا را با مقدار زیادی فلفل و نمک طعم دار کنید 

 

Squash 

  • داغون کردن (به کلی از بین بردن) (فعل)

She squashed my dreams of ever becoming a famous singer

او رویای خواننده مشهور شدن من را به کلی داغون کرد

  • کدو (اسم)

My dad made butternut squash soup for dinner

پدرم برای شام ، سوپ کدو پخت 

 

 

Racket

  • راکت تنیس (اسم)

I hate carrying my racket around when I have tennis practice – it’s so huge and annoying

وقتی تمرین تنیس دارم ، از اینکه راکت تنیسم را به خاطربزرگی و اذیت کنندگی با خودم حمل کنم ، تنفر دارم.

 

  • مهمانی پر سر و صدا (اسم)

I couldn’t sleep with the racket coming from the party next door

من با تمام صدایی که در مهمانی کناری میامد ،  نتوانستم بخوابم .

لیست کلمات homonyms

در اینجا فهرستی از متداول‌ترین همنام‌ها، همفون‌ها و هم‌گراف‌ها برای شما همراهان عزیز تهیه شده است. 

 

homographs

 

homophones

 

homonyms

 

 

بجز

except

تایید کنید

accept

 

 

اضافه کردن

add

آگهی

ad

 

 

توصیه

advise

مشاوره

advice

 

 

مشاور

aide

کمک

aid

 

 

آبجو انگلیسی

ale

بیماری

ail

وارث

heir

پیش از این

ere

هوا

air

جزیره

isle

I will 

I'll

راهرو

aisle

 

 

فریب، گول، حیله

illusion

توهم

allusion

 

 

تغییر یافتن، دگرگون شدن

alter

قربانگاه

altar

 

 

هشت

eight

خورده شده

ate

عدل، لنگه، تا، تاچه، مصیبت، بلا، رنج، محنت، رقصیدن

bale

وثیقه

bail

وثیقه

bail

ممنوع شد

banned

باند

band

تسمه یا بند

band

خرس

bear

خرس

bear

خرس

bare

اساس

basis

پایه ها

bases

پایه ها

bases

چغندر

beet

ضرب و شتم

beat

غالب شدن

beat

 

 

آبی

blue

وزید

blew

 

 

پرورش داده شده است

bred

نان

bread

خدا حافظی

bye

توسط

by

خریدن

buy

عمارت کنگره در شهر واشینگتن، عمارت پارلمان ایالتی

capitol

سرمایه، پایتخت

capital

سرمایه، پایتخت

capital

 

 

آب بندی – محکم کردن

sealing

سقف

ceiling

 

 

فروش

sell

سلول

cell

ارسال شده

sent

رایحه

scent

سنت

cent

 

 

سریال

serial

غلات

cereal

 

 

انتخاب کنید

choose

جویدن

chews

یخ زده

chilly

فلفل

chili

شیلی

Chile

 

 

طناب

cord

وتر

chord

منظره

sight

منطقه

site

نقل قول

cite

 

 

لباس ها

clothes

بستن

close

 

 

دوره

course

درشت - سخت

coarse

 

 

تعریف و تمجید

compliment

متمم

complement

 

 

رهبری کردن

conduct

رفتار

conduct

 

 

مشاوره

counsel

شورا

council

 

 

نهر

creek

کرک کردن

creak

 

 

کشتی تفریحی

cruise

خدمه

crews

 

 

گیج کردن

daze

روزها

days

 

 

آهو

deer

عزیز

dear

دسر

dessert

کویر

desert

کویر

desert

ناشی از

due

انجام دادن

do

شبنم

dew

 

 

رنگ

dye

بمیر

die

 

 

گسسته

discrete

با احتیاط

discreet

 

 

خمیر

dough

گوزن

doe

 

 

دوئل

duel

دوگانه

dual

 

 

قاچاق

illicit

برانگیختن

elicit

 

 

قریب الوقوع

imminent

برجسته

eminent

 

 

شما

you

میش

ewe

 

 

من

I

چشم

eye

 

 

فکس

fax

حقایق

facts

 

 

کرایه

fare

نمایشگاه

fair

 

 

کشتی

ferry

پری

fairy

 

 

فاز

phase

برهم زدن، درهم ریختن، پریشان کردن

faze

 

 

پا

feet

شاهکار

feat

 

 

جریمه شد

fined

پیدا کردن

find

 

 

خز

fur

صنوبر

fir

 

 

فرار کن

flee

کک

flea

 

 

آنفولانزا

flu

پرواز کرد

flew

 

 

گل

flower

ارد

flour

چهار

four

جلو

fore

برای

for

 

 

چهارم

fourth

به پیش

forth

 

 

رو به جلو

forward

پیشگفتار

foreword

 

 

جین

jean

ژن

gene

 

 

چریک

guerrilla

گوریل

gorilla

 

 

یونان

Greece

گریس

grease

 

 

رشد کرده است

grown

ناله

groan

 

 

خرگوش

hare

مو

hair

 

 

حمل و نقل

haul

سالن

hall

 

 

دارند

have

نصف کردن

halve

 

 

سلام

hey

یونجه

hay

 

 

پاشنه

heel

شفا دادن

heal

 

 

اینجا

here

شنیدن

hear

 

 

بالا

high

سلام

hi

 

 

اسب

horse

خشن

hoarse

 

 

کل

whole

سوراخ

hole

کاملا

wholly

مقدس

holy

سوراخ

holey

 

 

اسب

horse

خشن

hoarse

 

 

ما

our

ساعت

hour

 

 

نیاز داشتن

need

ورز دادن

knead

 

 

جدید

new

می دانست

knew

 

 

شب

night

شوالیه

knight

 

 

منفی ساز

not

گره

knot

 

 

نه

no

دانستن

know

 

 

رهبری

led

رهبری

lead

 

 

کمترین

least

اجاره شده است

leased

 

 

درس

lesson

کاهش دادن

lessen

 

 

تنها

lone

وام

loan

 

 

خدمتکار

maid

ساخته شده است

made

 

 

نر

male

پست الکترونیکی

mail

 

 

شاد

merry

ازدواج کن

marry

 

 

ملاقات

meet

گوشت

meat

 

 

ضرابخانه ها

mints

گوشت چرخ کرده

mince

 

 

عزاداری

mourning

صبح

morning

 

 

راهبه

nun

هیچ یک

none

سنگ معدن

ore

یا

or

پارو

oar

 

 

مدیون

owe

اوه

oh

 

 

برنده شد

won

یکی

one

 

 

عقب افتاده

overdue

زیاده روی

overdo

 

 

رنگ پریده

pale

سطل

pail

 

 

پنجره

pane

درد

pain

 

 

قطعه

piece

صلح

peace

 

 

زیرچشمی نگاه کردن

peek

اوج ، قله

peak

 

 

بیماران

patients

صبر

patience

 

 

جفت

pair

گلابی

pear

 

 

سطح

plane

جلگه

plain

 

 

نظرسنجی

poll

قطب

pole

 

 

ریختن

pour

فقیر

poor

 

 

طعمه

prey

نماز خواندن

pray

 

 

اصل

principle

اصلی

principal

 

 

افسار

rein

باران

rain

 

 

بسته بندی کردن

wrap

رپ

rap

 

 

قرمز

red

خواندن

read

 

 

قرقره

reel

واقعی

real

 

 

نوشتن

write

درست

right

 

 

فشار دادن

wring

حلقه

ring

 

 

سوار شد

rode

جاده

road

 

 

رول

roll

نقش

role

 

 

ردیف ها

rows

گل سرخ

rose

 

 

فروش

sale

سفر دریایی

sail

 

 

مشاهده گردید

seen

صحنه

scene

 

 

دیدن

see

دریا

sea

 

 

به نظر می رسد

seem

درز

seam

بذر

sow

بنابراین

so

دوختن

sew

 

 

دردناک

sore

اوج گرفتن

soar

 

 

روح

soul

تنها

sole

 

 

آفتاب

sun

فرزند پسر

son

 

 

مجموع

sum

مقداری

some

 

 

خیره شدن

stare

پله

stair

 

 

فولاد

steel

کش رفتن

steal

 

 

شیرین

sweet

سوئیت

suite

 

 

داستان

tale

دم

tail

مخفف they are

they’re

آنجا

there

آنها

their

 

 

از طریق

through

انداخت

threw

دو

two

بسیار زیاد

too

به

to

 

 

یدک کش

tow

انگشت پا

toe

 

 

خیلی

very

متفاوت

vary

 

 

نهنگ

whale

ناله

wail

 

 

هدر دادن

waste

کمر

waist

 

 

وزن

weight

صبر کن

wait

 

 

پوشید

wore

جنگ

war

 

 

پوشیده

worn

هشدار دهد

warn

 

 

وزن کردن

weigh

مسیر

way

 

 

کوچولو

wee

ما

we

 

 

هفته

week

ضعیف

weak

 

 

جایی که

where

پوشیدن

wear

 

 

چه

whether

آب و هوا

weather

 

 

جادوگر

witch

که

which

 

 

خواهد شد

would

چوب

wood

 

 

شما هستید

you’re

شما

your

 

دیدگاه زبان آموزان نسبت به لغات چند معنایی

شما هم مانند بسیاری از زبان آموزان زبان انگلیسی را گیج کننده می دانید؟ در واقع زبان انگلیسی دو برابر بسیاری از زبان های هند و اروپایی لغت دارد و به این تعداد این واقعیت را که یک لغت چندین معنا نیز دارند را بیفزایید. 

زیاد نگران نباشید ، شاید این امر خیلی خسته و گیج کننده باشد ، ولی در بعضی موارد نیز باعث خنده انگلیسی زبانان می شود. در زبان انگلیسی با این لغات جک های متفاوتی ساخته می شوند. 

در انگلیش کلینیک ما تلاش داریم با مشخص کردن این شباهت ها به زبان آموزان کمک کنیم تا کمترین اشتباه را در صحبت کردن و نگارش داشته باشند. 

دوره 1100 لغت زبان انگلیسی


نظرها

اولین نفری باشید که نظر میگذارید

دوره‌های انگلیش کلینیک متناسب با نیاز زبان‌آموزان

@privacyblongsto rafieienglishclinic