لوگو انگلیش کلینیک
افعال عبارتی فریزال ورب (Phrasal Verb)های مهم زبان انگلیسی

افعال عبارتی فریزال ورب (Phrasal Verb)های مهم زبان انگلیسی

03/02/08 13 دقیقه برای مطالعه 12579

افعال عبارتی یک فعل پایه را با یک کلمه دیگر، معمولاً یک حرف اضافه یا قید ترکیب می کنند تا معنای کاملاً جدیدی ایجاد کنند. این افعال امروزه در مکالمه روزمره انگلیسی رایج هستند. به عنوان مثال، کلماتی مانند "stand up"، "sit down" و "get up" از رایج ترین افعال عبارتی هستند که ما حتی به کودکان خود نیز آن ها را آموزش می دهیم. برای یک انگلیسی زبان ساکن ایالات متحده افعال عبارتی به بخش اصلی صحبت روزمره تبدیل شده است و سپری کردن یک روز بدون استفاده از آن ها تقریبا غیر ممکن به نظر می رسد. جالب است که ما هنگام نوشتن، یا در ارتباطات رسمی، مانند یک سخنرانی، از افعال عبارتی استفاده نمی کنیم. اما در زبان انگلیسی محاوره ای ، حدود 80 درصد افعال ما افعال عبارتی هستند. اگر سال‌ها زبان انگلیسی خوانده‌اید، سپس به ایالات متحده مهاجرت کرده اید و چیزی متوجه نمی شوید، احتمالاً این مسئله تحت تاثیر عدم آشنایی با این لغات است. امروز ما قصد داریم برای شما لیستی از مهم ترین افعال عبارتی را همراه با مثال آورده و در استفاده از آن ها به شما کمک کنیم. 

 

phrasal verb چیست؟

در دستور زبان انگلیسی، فعل عبارتی ترکیبی (Phrasal Verb) به ترکیب یک فعل و یک کلمه دیگر (مانند یک قید یا حرف اضافه) برای تشکیل یک عبارت معنادار جدید گفته می شود. این حرف یا کلمه جدید اغلب معنای فعل را به کلی تغییر می دهد. مثلا:

She is looking at the baby

او به بچه نگاه می کند.

She is looking after the baby

او از بچه مراقبت می کند.

 

فعل عبارتی

معنی فعل عبارتی

Aim At

نشانه گیری به سوی

Ask For

طلب کردن، خواستن

Ask Out

دعوت کردن کسی به‌خصوص به یک قرار ملاقات

Back Down

جا زدن، عدول کردن، عقب‌نشینی کردن

Back Off

عقب‌نشینی کردن

Back Up

کپی کردن اطلاعات ، پشتیبانی کردن

Beat Up

احساس گناه کردن، با خشونت حمله کردن

Beef Up

تقویت کردن، افزودن بر

Believe In

باور به درستی چیزی داشتن

Bite Off

کندن ، قبول مسئولیت

Blow Away

چیزی را به وزش باد سپردن

Blow Off

شانه خالی کردن، اعتنا نکردن

Blow Out

با فوت خاموش کردن، پف کردن

Blow Up

منفجر کردن، ترکاندن

Boil Down To

خلاصه کردن (یا شدن) به، منجر شدن به

Break Down

درهم شکستن

Break In

شکستن و به‌ زور داخل شدن

Break Off

تکه‌ای از چیزی را جدا کردن

Break Out

ناگهان آغاز کردن یا شدن

Break Through

باز کردن، عبور از مانع

Break Up

به رابطه‌ای پایان دادن، منحل کردن، جدا کردن

Bring Back

به یاد کسی آوردن

Bring Over

آوردن

Bring Up

مطرح کردن، اشاره کردن، ذکر کردن

Brush Off

از سر باز کردن، کم‌محلی کردن

Brush Up

معلومات خود را تجدید کردن، دوره کردن

Build In/Into

در درون چیزی قرار دادن یا تعبیه کردن

Bump Into

خوردن به، تصادم کردن با

Burn Down

کاملا سوختن یا سوزاندن

Burn Out

خاموش شدن

Burn Up

خشمگین کردن یا شدن

Burst Out

ناگهان آغاز کردن

Butt In

فضولی کردن، دخالت بیجا کردن

Call Back

رک حرف زدن، باز خواندن

Call In

از گردش خارج کردن، جمع‌آوری کردن

Call Off

لغو کردن، متوقف کردن

Call Up

احضار کردن

Calm Down

آرام شدن

Care For

مراقبت کردن از

Carry Away

از خود بی خود شدن

Carry On

رفتار کردن، پرداختن به، ادامه دادن

Carry Out

انجام دادن، پیش بردن، عمل اوردن

Catch On

فهمیدن، درک کردن

Catch Up

در جریان قرار گرفتن

Cheat On

فریب دادن، خیانت کردن 

Check In

نام نویسی کردن

Check Out

اطمینان حاصل کردن

Chicken Out

جا زدن، ترسیدن و ترک عمل کردن

Chop Up

خرد کردن

Clean Out

خالی و سپس تمیز کردن

Clear Out

عزیمت کردن

Clear Up

روشن و آشکار کردن یا شدن

Clog Up

گرفتن، بند آوردن

Close Down

برای همیشه تعطیل کردن، بستن

Close Off

بستن، مهر و موم کردن

Come About

اتفاق افتادن، پیش آمدن

Come Across

اتفاقی ملاقات کردن، اتفاقی یافتن

Come Apart

جدا کردن، از هم باز کردن

Come Back

برگشتن به حالت قبل، دوباره رواج یافتن،

Come Down

فرود آمدن، نزول کردن

Come Down To

تنزل یافتن به، ختم شدن به

Come Down With

بیماری گرفتن، مبتلا شدن

Come In

(پرواز و هواپیما) رسیدن

Come Off

باز شدن، جدا شدن

Come On

به نظر آمدن، ظاهر شدن

Come Out in

حرف غیرمنتظره زدن

Come Over

تغییر موضع دادن، تغییر عقیده دادن

Come Through

سر قول خود ماندن، به تعهد خود عمل کردن

Come Up

(خورشید) بالا آمدن، طلوع کردن (حادثه) پیش آمدن، اتفاق افتادن

Come Up With

(راه حل یا بهانه) پیدا کردن، یافتن

Cool Off

بی علاقه شدن، اشتیاق خود را از دست دادن

Count On

روی کسی (یا چیزی) حساب کردن

Count Up

روی کسی ( یا چیزی ) حساب کردن

Cover Up

سرپوش گذاشتن

Crack Down

برخورد شدیدتر کردن، سخت‌گیری کردن

Cross Off

به اتمام رساندن

Cut Back

کاهش دادن، کاستن، کم کردن

Cut Down

کاستن، کم کردن، تیراندازی کردن

Cut Off

قطع کردن، بریدن

Cut Out

حذف کردن، از قلم انداختن

Cut Up

قطعه‌قطعه کردن، آزرده کردن

Deal With

سر و کار داشتن، در افتادن با

Do Over

مجددا تزیین کردن، بازآراستن

Do With

به کار بردن،  مفید یافتن

Do Without

بی نیاز بودن از، (بدون چیزی) توانستن

Doze Off

(بلا اراده) خواب رفتن، به چرت افتادن

Dress Up

لباس خوب پوشیدن، خوش نما کردن

Drop In

سر زدن، خدمت کسی رسیدن

Drop Off

مردن، بخواب رفتن

Drop Out

ترک تحصیل کردن، از دایره خارج شدن،

Dry Out

کاملا خشک شدن یا کردن

Dry Up

از خلاقیت افتادن، نابارور شدن

Eat Up

تا ته (یاهمه را) خوردن

Empty Out

بیرون ریختن ( محتوای چیزی )

End Up

به پایان رسیدن

Fall Apart

در بحران احساسی بودن

Fall Behind

عقب افتادن، جا ماندن

Fall Down

افتادن، پایین افتادن

Fall For

خاطرخواه شدن، شیفته شدن

Fall Off

کنده شدن، ریختن، افتادن

Fall Out

دعوا کردن، اتفاق افتادن

Fall Over

فروافتادن، (ناگهان) افتادن

Fall Through

با شکست مواجه شدن، به جایی نرسیدن

Feel Up To

جان و حال (کاری را) داشتن، از عهده برآمدن

Fight Back

حمله ی متقابل کردن، متقابلا جنگیدن

Figure On

توجه کردن، اطمینان داشتن

Fill In

شرح دادن، پر کردن، جانشین کردن

Fill Out

تکمیل کردن

Fill Up

پرپر کردن، لبریز کردن، کاملا پر کردن

Find Out

دریافتن، کشف کردن

Fix Up

تعمیر کردن

Flip Out

فیوزش پریده، طرف چت میزنه

Float Around

حضور داشتن در جایی در مکانی خاص، حاضر بودن

Follow Up

تعقیب کردن، انجام دادن

Fool Around

1- وقت تلف کردن 2- فضولی کردن

Freak Out

از خود بی خود شدن، مست و لایعقل شدن

Get Ahead

جلو زدن، پیشی گرفتن

Get Along

1- پیش رفتن 2- موفق بودن 3- جور بودن

Get Around To

وقت یا فرصت (انجام کاری را) داشتن، مجال داشتن (به کاری) پرداختن

Get Away

رفتن، عزیمت کردن،   گریختن، فرار کردن

Get Back

باز یافتن، دوباره به دست آوردن

Get Back At

انتقام گرفتن از کسی، تلافی کردن

Get Back To

مجدداً با کسی ارتباط برقرار کردن

Get Behind

حمایت کردن، پشتیبانی کردن

Get By

کفاف دادن، پذیرفتنی بودن

Get Down

دلسرد کردن، افسرده کردن

Get In

وارد چیزی شدن (حقیقی یا مجازی)

Get Off

از مجازات نجات یافتن، تبرئه شدن

Get Off On

لذت جنسی بردن

Get On

ادامه دادن، پیشرفت کردن

Get Out

بیرون آوردن، درآوردن

Get Out Of

پیچاندن، از زیر کار در رفتن

Get Over

بهبود یافتن، فائق آمدن

Get Over With

بی‌درنگ کاری انجام دادن

Get Through

تمام کردن ، دوام آوردن

Get To

تحت تاثیر قرار دادن،  آغاز کردن

Get Together

تجمع کردن، دور هم جمع شدن

Get Up

از خواب برخاستن

Give Away

اهدا کردن

Give In

تسلیم کردن، دادن، ارائه دادن

Give Out

اعلام کردن، آشکار کردن

Give Up

سپردن، واگذار کردن

Go About

درگیر انجام کاری بودن، تعهد کردن

Go After

دنبال کردن، جوییدن، پوییدن

Go Ahead

شروع کردن، اجازه‌ی شروع، دستور آغاز

Go Along With

همراهی کردن با

Go Around

چرخیدن به دور

Go Away

رفتن، ترک کردن

Go Back

ترک کردن، رها کردن

Go Back On

عهد شکنی کردن، بی وفایی کردن، خیانت کردن

Go Beyond

تجاوز کردن از

Go By

عبور کردن، رد شدن

Go Down

فروکش کردن، خوابیدن

Go For

وانمودکردن، مشابه بودن

Go In

پوشانده شدن خورشید یا ابر توسط ماه

Go In For

دفاع کردن، طرفداری کردن

Go Off

منفجر شدن، ترکیدن

Go On

پیش رفتن، ادامه دادن

Go Out

استعفا دادن، از خانه بیرون رفتن

Go Over

بررسی کردن، مرور کردن، بازبینی کردن

Go Through With

به انجام رساندن

Go Up

وارد دانشگاه شدن

Go With

رابطه‌ی عاشقانه داشتن

Goof Around

وقت تلف کردن/ ول چرخیدن

Gross Out

خارج کردن

Grow Up

بالغ شدن، شکل گرفتن

Hand Back

پس دادن، برگشت دادن

Hand In

تسلیم کردن، دادن

Hand Out

پخش کردن، منتشر کردن

Hand Over

تسلیم کردن، تحویل دادن

Hang Around

ور رفتن، پلکیدن، وقت را ببطالت گذاندن

Hang On

ادامه دادن، ثابت قدم بودن

Hang Out

خم شدن و بیرون آمدن ، آویزان و نمایان بودن

Hang Up

قطع کن

Have On

پوشیدن، در بر داشتن

Head Back

مسدود کردن

Head For

برخوردن به، رفتن به سوی

Head Toward

رفتن به سمت چیزی

Hear About

خبردار شدن از

Heat Up

کم کم گرم شدن یا کردن

Help Out

کمک کردن

Hit On

کشف کردن، (ناگهان) حل کردن

Hold Against

سوءظن داشتن

Hold Off

دور نگهداشتن، اجازه ی نزدیک شدن ندادن

Hold On

نگهداشتن یا چسبیدن به

Hold Out

حاکی بودن از، بسط یافتن

Hold Up

مانع شدن، با اسلحه سرقت کردن

Hurry Up

عجله کردن، افزودن، تند کردن

Keep At

پیگیری کردن، ادامه دادن

Keep Away

پرهیز کردن

Keep Down

مهار کردن، جلو افزایش (چیزی) را گرفتن

Keep From

خودداری کردن از

Keep Off

دور نگهداشتن، حفظ کردن از

Keep On

به کاری ادامه دادن

Keep To

معاشرت نکردن، به‌ تنهایی سر کردن، کز کردن

Keep Up

ایستادگی کردن، اصرار کردن

Kick Back

استراحت کردن

Kick Out

بیرون کردن، اخراج کردن

Knock Off

دست کشیدن، متوقف کردن

Knock Out

ضربه فنی کردن

Knock Over

به زمین زدن، غرق در فکر شدن

Know About

دانستن در مورد

Lay Down

جان خود را به خطر انداختن یا فدا کردن، جانبازی کردن

Lay Off

متوقف ساختن، بخدمت خاتمه دادن

Lead Up To

راه را برای چیزی یا کاری آماده کردن

Leave Behind

عقب گذاشتن

Leave Off

قطع کردن، دست کشیدن از

Leave Out

قلم زدن ، از قلم انداختن

Let Down

نا امید کردن

Let Off

بیرون دادن، ول دادن

Let On

دانستن یا آگاهی خود به امری را آشکار کردن

Let Out

آشکار کردن

Let Up

کند کردن

Lift Up

کسی را سر دماغ آوردن

Light Up

روشن کردن یا شدن، نورانی کردن یا شدن

Lighten Up

سخت نگرفتن، آسان گرفتن

Line Up

تنظیم کردن، مرتب کردن

Live With

با کسی زندگی کردن، در خانه ی کسی زندگی کردن

Lock In

سخت درگیر کاری بودن

Lock Out

کارگران را به محل کار راه ندادن

Lock Up

قفل کردن، کلون کردن

Look Around

نگاهی به اطراف انداختن

Look At

بررسی کردن

Look Down On

به دیده‌ی حقارت نگریستن

Look Forward To

چشم انتظار بودن، با اشتیاق منتظر بودن

Look Into

وارسی کردن، با دقت بررسی کردن

Look Out

مواظب بودن، مراقب بودن

Look Over

بررسی کردن، خواندن

Look Up

نگاه کردن، متوسل شدن به

Look Up To

والا شمردن، با نظر تحسین آمیز نگریستن

Luck Out

خوش شانسی آوردن، کامکار بودن

Make For

بسوی جایی حرکت کردن، عازم شدن

Make Of

شکل دادن به فکر

Make Up

ترکیب کردن

Mess Up

کثیف کردن ، گند زدن

Mix Up

گیج کردن، سردرگم کردن

Move In

به منظور گرفتار سازی نزدیک شدن به

Move Out

اسباب‌کشی کردن، تخلیه کردن

Narrow Down

منحصر کردن، محدود کردن

Pay Back

تلافی کردن، جبران کردن

Pay For

تقاص پس دادن، تاوان دادن

Pay Off

پرداخت کردن، تسویه کردن

Pay Up

تمام و کمال پرداختن، حساب‌های معوقه را تسویه کردن

Pick On

قلدری کردن، اذیت کردن

Pick Out

جدا کردن، انتخاب کردن

Pick Up

تمیز کردن، مرتب کردن

Pile Up

روی هم انبار شدن

Piss Off

دلخور کردن، عصبانی کردن

Plan Ahead

از قبل برنامه ریزی کن - با برنامه پیش برو

Plan For

تدارک دیدن

Plan On

برنامه ریزی کردن

Plug In

فهمیدن، به برق وصل کردن

Plug Up

با درپوش مسدود کردن

Point To

اشاره کردن به

Print Out

چاپ کردن

Pull Off

انجام دادن، به پایان رساندن، با

Pull Out

ترک کردن، عازم شدن، بیرون آمدن

Pull Over

کنار زدن، اتوموبیل را بکنار جاده راندن

Pull Through

پشت سر گذاشتن، بهبود یافتن، در سختی بکسی کمک کردن

Punch In

(با فشردن دکمه هااطلاعات را به کامپیوتر) خوراندن، پانچ کردن

Punch Out

ساعت خروج خود از محل کار را ثبت کردن

Put Away

کنار گذاردن، تمام غذا یا مشروبی را خوردن

Put Back

جایگزین کردن

Put Down

از بین بردن، کنار گذاردن، بزور بچیزی خاتمه دادن،

Put In

تقاضا کردن، رساندن، مداخله کردن

Put Off

تاخیر کردن، عقب انداختن، معوق گذاردن

Put Out

بر انگیختن، تهیه کردن، تقلا کردن

Put To

در تنگنا قرار دادن، بگروه شکارچی پیوستن

Put Together

پهلوی هم گذاشتن، ترکیب کردن، ساختن

Put Up

بناء کردن، برگزیدن، کنار گذاردن

Put Up To

قرار دادن برای

Put Up With

تحمل کردن، تاب آوردن

Ring Up

ثبت کردن، وارد کردن

Rip Off

مغبون کردن، سو استفاده کردن

Rip Up

پاره پاره کردن

Rule Out

رفع کردن، برطرف کردن

Run Across

برخوردن، تصادفا پیدا کردن

Run Around

مشغول و گرفتار چیزی بودن

Run Down

از کار ایستادن

Run Into

برخوردن به، ملاقات کردن

Run Out

منقضی شدن، به پایان رسیدن

Run Over

مرور کردن، لبریز شدن

Run Up

شلیک کردن، بسرعت خرج و تلف کردن

Screw Up

کار را خراب کردن، خیطی بالاآوردن

See About

بررسی کردن، اقدام کردن

Sell Out

خیانت کردن، یکجا فروختن

Set Up

صاف نشاندن

Settle Down

زن گرفتن و خانواده تشکیل دادن

Settle For

قانع بودن (با)، راضی بودن

Shake Up

تکان دادن

Show Off

به رخ کشیدن، پز دادن

Shut Off

جدا کردن ، (لوله یا شیر یا مجرا) مسدود کردن

Shut Up

ساکت شدن، باعث وقفه در تکلم شدن

Sign In

هنگام آمدن (یا رفتن) دفتر را امضا کردن

Sign Out

امضا زدن موقع خروج از مکانی

Sit Down

نشستن

Slow Down

آرام شدن، آهسته کردن

Sneak In/Into

دزدکی وارد شدن

Sneak Out

جیم شدن

Sort Out

سردرآوردن از

Space Out

دارای فاصله ی بیشتر کردن، فاصله دادن

Stand Around

علاف وایستادن

Stand For

دلالت کردن، نشانه‌ی چیزی بودن

Stand Up

به‌ پا خاستن، از جا بلند شدن

Start Off

شروع یک سفر

Start Out

عازم شدن

Start Up

از جا پریدن، واچرتیدن

Stay Off

پرهیز کردن از خوردن و نوشیدن، اجتناب از خوردن دارویی

Stay Out

ساکت ماندن

Stay Up

بیدار ماندن

Step On

گاز دادن، تندتر راندن

Stick Around

درنگ کردن، تأخیر کردن

Stick Out

جلو آمدن

Stick To

پایبند بودن، ادامه دادن

Stick Up

سربرافراشتن، جلو آمده بودن

Stick With

دنبال کردن، پیگیری کردن

Stop Off

موقتا در سرراه توقف کردن

Stop Over

در وسط راه ایستادن، سرزدن به

Straighten Out

سامان دادن، مرتب و منظم کردن

Stress Out

استرس گرفتن

Switch Off

سویچ را بستن، خاموش کردن

Switch On

سویچ را باز کردن، روشن کردن

Take Apart

از هم باز کردن، تجزیه کردن

Take Back

پس گرفتن

Take In

راه دادن، پذیرفتن

Take Out

کسر کردن، کاستن

Take Out On

عصبانیت را سر کسی خالی کردن

Take Up On

قبول کردن پیشنهاد

Talk Down To

به طور تحکم آمیز با کسی حرف زدن

Talk Into

قانع کردن، راضی کردن

Talk Out Of

منصرف کردن

Talk To

صحبت کردن با

Tear Down

پاره پاره ومتلاشی کردن

Tear Off

کندن از، پاره پاره کردن

Tell Apart

از هم تمیز دادن

Tell On

اثر کردن بر (معمولا اثر منفی)، اثر داشتن

Think About

در نظر گرفتن، فکر کردن

Think Ahead

دوراندیشی کردن

Think Up

ابداع کردن، اختراع کردن

Throw Away

دور انداختن ، حرام کردن

Throw Out

بیرون انداختن، اخراج کردن

Throw Up

قی کردن، بلند کردن

Track Down

تعقیب کردن و گرفتن

Trade In

مبادله کردن

Trick Into

حقه زدن کلک زدن فریب دادن کسی برای انجام کاری

Try On

پرو کردن

Try Out

آزمودن، امتحان کردن

Turn Around

بازی را به نفع خود برگرداندن

Turn Down

قبول نکردن، نپذیرفتن

Turn In

وارد شدن، داخل شدن

Turn Into

تبدیل شدن به

Turn Off

خاموش کردن یا شدن

Turn On

به جریان انداختن

Turn Out

انجامیدن، شدن، از آب در آمدن

Turn Over

غلت زدن، جابه‌جا کردن یا شدن

Turn Up

نمودار کردن، کشف کردن

Use Up

مصرف کردن، به کار بردن

Wake Up

به خود آمدن، به چیزی پی بردن

Wash Off

شستن و با خود بردن

Wash Up

از پا افتادن، دست و رو شستن

Watch Out

هشیار بودن، مواظب بودن

Wear Down

کهنه کردن یا شدن 

Wear Off

سابیدن، پاک شدن

Wear Out

فرسوده کردن، کاملا خسته کردن

Wind Up

پایان دادن، منتج بهنتیجه شدن

Wipe Out

محو کردن، زدودن

Wipe Up

پاک کردن

Work In

با فعالیت و کوشش راه باز کردن

Work Out

حل کردن، ورزش کردن

Work Up

پیش رفتن، جلو رفتن

Wrap Up

به نتیجه رسیدن، تمام کردن

 

آموزش افعال دو کلمه‌ای (phrasal verbs)

 

مطالب بیشتر 

افعال بی قاعده زبان انگلیسی (Irregular Verb )

افعال کمکی در زبان انگلیسی (auxiliary verbs)


نظرها

اولین نفری باشید که نظر میگذارید

دوره‌های انگلیش کلینیک متناسب با نیاز زبان‌آموزان

@privacyblongsto rafieienglishclinic