لوگو انگلیش کلینیک
افعال ورزشی انگلیسی با ترجمه فارسی

افعال ورزشی انگلیسی با ترجمه فارسی

03/09/25 13 دقیقه برای مطالعه 1814

امروزه ورزش به یکی از بخش های جدا نشدنی زندگی هر فردی تبدیل شده است و افراد در هر فرصتی تلاش می کنند به نحوی این فعالیت را دنبال کنند. افعالی که در ورزش به کار می روند علاوه بر معنی ای که ما می دانیم کاربردهای دیگری نیز دارند که برای هر زبان آموزی دانستن آن ها امری ضروری است. امروز قصد داریم برای شما همراهان همیشگی انگلیش کلینیک معانی افعال ورزشی را در زبان انگلیسی همراه با مثالی آموزش خواهیم داد. 

لغت انگلیسی

معنی لغت

کاربرد لغت در جمله

ترجمه مثال

To bowl

پرتاب توپ

He bowled ten fast balls.

او ده توپ پرتاب کرد.

To catch

در هوا گرفتن 

Luckily he caught the ball before it crossed the line.

خوشبختانه او توپ را قبل از عبور از خط گرفت.

To cheat

تقلب کردن

He cheated by taking steroids.

او با مصرف استروئید تقلب کرد.

To compete

رقابت کردن 

She has competed in all the London marathons.

او در همه ماراتن های لندن شرکت کرده است.

To dribble

دریبل زدن یک فرد

She dribbled the ball into the goal.

او توپ را وارد دروازه کرد.

To draw

مساوی شدن

They tied 1:1.

آنها 1:1 مساوی کردند.

To head

هد زدن، ضربه سر

Owen headed the ball into the back of the net.

اوون توپ را با ضربه سر وارد دروازه کرد.

To hit

ضربه زدن (این فعل می تواند به ضربه سر یا حتی ضربه شیء نیز اشاره داشته باشد)

He hit the ball over the wall.

توپ را به دیوار زد.

To jog

 

He jogs to work every morning.

او هر روز صبح به سمت کار می دود.

To lose

باختن

They have lost every match this season.

آنها در این فصل همه بازی ها را باخته اند.

To play

بازی کردن 

He couldn't play because of an injury.

او به دلیل مصدومیت نتوانست بازی کند.

To race

رقابت کردن در اتوموبیل یا هر ورزش سرعتی 

Michael Schumaker had been racing for many years before he retired.

مایکل شوماکر قبل از بازنشستگی سال‌ها در مسابقه شرکت می‌کرد.

To ride

راندن یک اسب یا دوچرخه

She rode very well.

خیلی خوب سوار شد

To run

دویدن 

They ran together for a mile.

آنها یک مایل با هم دویدند.

To score

امتیاز گرفتن 

When he scored the crowd went wild.

وقتی او گل زد، جمعیت به شدت وحشی شد.

To skate

حرکت کردن با اسکیت

They skated past the finish line.

آنها از خط پایان اسکیت گذشتند.

To ski

اسکی کردن 

She was only happy when she was skiing.

او فقط زمانی که اسکی می کرد خوشحال بود.

To sprint

دویدن با سرعت بالا 

He sprinted over the finish line.

او از روی خط پایان دوید.

To swim

شنا کردن 

He swam as fast as he could.

تا جایی که می توانست سریع شنا کرد.

To tackle

گرفتن توپ در بازی راگبی یا فوتبال با تکل 

He was booked when he tackled the goal keeper.

زمانی که دروازه بان را تکل کرد، کارت زرد گرفت.

To tie

مساوی شدن

They tied 1:1.

آنها 1:1 مساوی کردند.

To win

برنده شدن ، پیروز شدن

They won the match 3 nil.

آنها بازی را 3 صفر بردند.

 

 

  

 

مطالب مرتبط

نام تمامی ورزش ها به زبان انگلیسی

اصطلاحات ورزشی رایج در زبان انگلیسی

واژگان ورزشی و المپیک به زبان انگلیسی


نظرها

اولین نفری باشید که نظر میگذارید

دوره‌های انگلیش کلینیک متناسب با نیاز زبان‌آموزان

@privacyblongsto rafieienglishclinic