لوگو انگلیش کلینیک
مشاغل به زبان انگلیسی

مشاغل به زبان انگلیسی

03/02/06 13 دقیقه برای مطالعه 1169

هنگامی که زبان آموزان یادگیری زبان انگلیسی را آغاز می کنند فارغ از سطح باید برخی از شغل و حرفه ها را نیز به زبان انگلیسی آموزش ببینند تا بتوانند جملات مرتبط را بسازند. از آنجایی که این مشاغل جایگاه ویژه ای در بین زبان آموزان دارند در این بخش ما در انگلیش کلینیک تلاش کردیم مشاغل اصلی  را که دیکشنری وبستر برای زبان آموزان معرفی کرده همراه با مثال در یک جدول آماده کرده و در اختیار شما زبان آموزان محترم قرار دهیم. امید است زبان آموزان با مطالعه این مشاغل قادر باشند جملات و مکالمه های معنی داری بسازند. در انتها نیز برای شما عزیزان یک مکالمه را به عنوان نمونه ای از یک مصاحبه کاری آورده ایم تا نسبت به جو و شرایط مصاحبه های کاری در زبان انگلیسی بیشتر آشنا شوید. 

ترجمه فارسیمثال انگلیسیمعنی فارسیشغل انگلیسی

شرکت فرانکل و کوهن یک حسابدار دارد اما منشی ندارد.

Frankel & Cohen has an accountant but no secretary.

حسابدار

accountant

بازیگران اصلی، تهیه کنندگان و سینماگران ما کجا هستند؟

Where are our leading actors, our producers, our cinematographers?

بازیگر

actor

این بازیگر تجربه دست اولی در مورد تلفات بیماری داشته است.

The actress has had firsthand experience with illness's toll.

بازیگر زن

actress

کنترل کنندگان ارشد ترافیک هوایی معادل 766 دلار در ماه درآمد دارند.

Senior air traffic controllers earn the equivalent of dollars 766 per month.

کنترل کننده ی ترافیک هوایی

air traffic controller

ایوانز یک گرافیست است و وانگ به عنوان یک معمار آموزش دیده است.

Evans is a graphic artist and Wong trained as an architect.

معمار

architect

هر دو هنرمند نسبت به اشتیاق خود به سایت نلسون ابراز علاقه کردند.

Both artists were effusive in their enthusiasm for the Nelson site.

هنرمند

artist

بلر زمانی که کلینتون در سال 1976 برای دادستانی کل کشور نامزد شد، پول جمع آوری کرد.

Blair raised money when Clinton ran for attorney general in 1976.

وکیل

attorney

یک بانکدار خارجی مستقر در مادرید آن را کمی متفاوت بیان کرد.

A foreign banker based in Madrid put it a little differently.

بانکدار

banker

ساقی خوش صحبت در تلویزیون بود و با جلدهای کاغذی پولکی نقل قول می کرد.

The chatty bartender was on TV and quoted in pulpy paperbacks.

متصدی بار

bartender

آرایشگران محلی با 10 دلار پیچ و مهره را در سر شما می تراشند.

Local barbers will shave bolts into your head for $ 10.

سلمانی

barber

فرناندز گفت و اعلام کرد که حسابداران کلیسا حسابرسی را انجام خواهند داد.

Fernandez said, announcing that church bookkeepers will conduct an audit.

حسابدار

bookkeeper

سازندگان معمولاً روی یک تجارت اصلی تمرکز می کنند که کارها را می سازد.

The builders usually focus on a core business that makes things.

سازنده

builder

وی در مدت 15 ماه 115 ملاقات با بازرگانان داشته است.

In 15 months, he has had 115 meetings with businessmen.

تاجر

businessman

تاجر بورلی هیلز سخنگوی فیلم کلاسیک ترنر است.

The Beverly Hills businesswoman is a spokeswoman for Turner Classic Movies.

زن تاجر

businesswoman

من سعی خواهم کرد از بسکتبال برای تبدیل شدن به یک تاجر موفق استفاده کنم.

I will try to use basketball to become a successful businessperson.

تاجر

businessperson

چاپمن و بوچر عوارض جانبی مشابهی را در بیماران خود گزارش می دهند.

Chapman and Butcher report the same side effects in their patients.

قصاب

butcher

نجار در کارگاهش چکش می زد

The carpenter was hammering in his workshop

نجار

carpenter

صندوقدار که در خط من مشغول ثبت نام است، ماریو نام دارد.

The cashier working the register in my lane is named Mario.

صندوقدار

cashier

سرآشپزهای ایالات متحده به طور فزاینده ای این مواد را قرض می گیرند

Increasingly, chefs from the United States are borrowing these ingredients

سرآشپز

chef

گمانه زنی ها مبنی بر احتمال مربیگری او در تیم ملی ژاپن وجود دارد.

There is speculation that he may coach the Japanese national team.

مربی ورزشی

coach

فرانتز، یک متخصص بهداشت دندان، می گوید: «من بیشتر احساس می کنم فرزند خدا هستم.

"I feel more like God's child, " says Frantz, a dental hygienist.

بهداشت دهان و دندان

dental hygienist

اتفاقاً پدر و مادرش دوست داشتند که او دندانپزشک شود.

His parents, incidentally, wanted him to be a dentist.

دندانپزشک

dentist

در آن رده، طراح مارک جیکوبز رقابت نکرد.

In that category, designer Marc Jacobs didn't compete.

طراح

designer

توسعه دهندگان و سرمایه گذاران باید به رشد چندفرهنگی در سراسر کشور توجه داشته باشند.

Developers and investors should note the growing multiculturalism across the country.

توسعه دهنده

developer

متخصصان تغذیه نوشیدن 8 اونس در ساعت پرواز را پیشنهاد می کنند.

Dieticians suggest drinking 8 ounces per hour of flight-time.

متخصص تغذیه

dietician

هر هفته می‌توانستیم سلبریتی‌های باردار مختلفی را ببینیم که به پزشکان خود مراجعه می‌کنند.

Each week we could see various pregnant celebrities visiting their doctors.

دکتر

doctor

اقتصاددانان این منطقه را برای برنامه های نوسازی مکزیک حیاتی می دانند.

Economists consider the region vital to Mexico's modernization plans.

اقتصاددان

economist

به احتمال زیاد، سردبیر در عملیات شرکت کرده است.

More likely than not, the editor participated in the operation.

ویرایشگر

editor

اگر از رتبه بندی مطمئن نیستید، با یک برقکار مشورت کنید.

If not sure of the rating, check with an electrician.

تکنسین برق

electrician

باب شرودر، مهندس نرم افزار بازنشسته بوئینگ، پاسخ داد.

Bob Schroder, a retired software engineer at Boeing, responded.

مهندس

engineer

اما به نظر می رسد که او یک کشاورز شهری نیز بوده است.

But it appears he may also have been an urban farmer.

مزرعه دار

farmer

اما فیلمساز کوچک ایتالیایی نمی توانست بیشتر از این خوشحال باشد.

But the diminutive Italian filmmaker couldn't be more delighted.

فیلمساز

filmmaker

در میان مشتریان آن صاحبان کشتی، شرکت های هواپیماسازی و ماهیگیران هستند.

Among its clients are ship owners, aircraft companies and fishermen.

ماهیگیر

fisherman

ما از کمک مهمانداران هواپیما و ماشین آلات استقبال می کنیم،

We would welcome help from the flight attendants and the machinists,

مهماندار هواپیما

flight attendant

جواهرساز مدیر کل ایستگاه رادیویی نیز شد.

The jeweler became a radio-station general manager as well.

جواهر فروش

jeweler

می‌دانم که چقدر در مقابل داوران شانس دارم.

I understand how much chance I have in front of judges.

قضاوت کنید

judge

وکلای جنایی می گویند علاوه بر این، او یک بازیکن تیم است.

Further, he is a team player, criminal lawyers say.

وکیل

lawyer

همراه او (و اکنون نامزدش) مکانیک موتور سیکلت بود.

His companion ( and now fiancee ) was the motorcycle mechanic.

مکانیک

mechanic

در میان همه آنها، نوازندگان بیش از 30 آهنگ اصلی نوشتند.

Among them all, the musicians wrote over 30 original songs.

نوازنده

musician

متخصص تغذیه ما در مورد رژیم غذایی صحبت می کند تا شما را لاغر و لاغر کند.

Our nutritionist talks about diet to get you cut and lean.

متخصص تغذیه

nutritionist

مانتهی یک پرستار در ناحیه مدرسه کاس-میدوی است.

Manthei is a nurse for the Cass-Midway School District.

پرستار

nurse

او رنوار را با بینایی‌بینی مقایسه کرد که عینک جدیدی به ما می‌دهد.

He compared Renoir to an optician who gives us new glasses.

عینک فروشی

optician

هیچ نقاشی در نمایش های ورشو یا برلین حضور ندارد.

No painters are in the shows in either Warsaw or Berlin.

نقاش

painter

از داروساز خود بخواهید که در مورد قرص های بدون نسخه تجویز کند.

Ask your pharmacist for a recommendation for non-prescription tablets.

داروساز

pharmacist

برخی از عکاسان متقاعد نشده اند که از منافع آنها محافظت شود.

Some photographers are not convinced that their interests will be protected.

عکاس

photographer

هادلستون در یک رشته بیوشیمی درس می خواند که می خواهد پزشک شود.

Huddleston is a biochemistry major who wants to be a physician.

پزشک

physician

دستیاران پزشک ارائه دهندگان مراقبت های بهداشتی عالی هستند

Physician assistants are great healthcare providers

دستیار پزشک

physician's assistant

خلبان ما (سرتوان رنی فوتهام) اهل شیکاگو بود.

Our pilot ( Lt . Rennie Foutham ) was from Chicago,

خلبان

pilot

او معلم است، او لوله کش است.

She's a teacher, he's a plumber.

لوله کش

plumber

خانم . وینگارتن افسران پلیس را که در خیابان راه می رفتند تماشا کرد.

Ms . Weingarten watched the police officers walking down the street.

افسر پلیس

police officer

والدینی که برای مدارس بهتر ناامید هستند از سیاستمداران خواسته شده است.

Politicians have been urged on by parents desperate for better schools.

سیاستمدار

politician

پروفسور هر چیزی را بخواهید و مال شماست.

Ask for anything, professor, and it's yours.

استاد

professor

حالا فرض کنید شما یک برنامه نویس تلویزیون هستید.

Now let's say you're a TV programmer.

برنامه نویس

programmer

پس از شیفت کاری، ویلیامز و دیگر آتش نشانان با روانشناسان صحبت کردند.

After his shift, Williams and other firefighters talked to psychologists.

روانشناس

psychologist

اما مسئول پذیرش فقط یک شماره صندوق پست به او می دهد.

But the receptionist only give him a post office box number.

مسئول پذیرش

receptionist

او هنوز یک فروشنده است و می تواند با شرایط ارتباط برقرار کند.

He is still a salesman and can relate to the situation.

فروشنده

salesman

اگر فروشنده به شما فشار آورده است قرارداد امضا نکنید.

Do not sign a contract if a salesperson has pressured you.

فروشنده

salesperson

با نفس نفس زدن به سمت یک فروشنده رفت.

Out of breath, she panted her way to a saleswoman.

فروشنده خانم

saleswoman

وزیر کشور بالاترین مقام مجری قانون در هند است.

The home secretary is the top law enforcement official in India.

دبیر، منشی

secretary

ویتنی هیوستون خواننده با گروهی متشکل از صدها خواننده برای کودک اجرا کرد.

Singer Whitney Houston performed with a cast of hundreds of children.

خواننده

singer

بالاخره آنقدر دردناک بود که پیش جراح رفتم.

Finally, it was so painful I went to a surgeon.

جراح

surgeon

به عنوان یک معلم، شما از فرصت ها برای تدریس با مثال استفاده می کنید.

As a teacher, you seize opportunities to teach by example.

معلم

teacher

درمانگر اول را رها نکنید.

Don't give up on the first therapist.

درمانگر

therapist

آیا هیچ مترجم پرتغالی برای ترجمه روماریو یا ببتو وجود نداشت؟

Were there no Portugese translators to interpret for Romario or Bebeto?

مترجم

translator

و وقتی کسی می میرد، نعش‌کش از نیوجرسی می آمد.

And when anyone died, the undertaker came from New Jersey.

نعش ‌کش

undertaker

دامپزشکان هشدار می دهند که صاحبان آن هرگز سعی نکنند تارتار را خودشان بتراشند.

Veterinarians warn that owners should never try to scrape tartar themselves.

دامپزشک

veterinarian

فیلمبردار دیوید بودزینسکی و عکاس جیسون شلسبرگ فیلمبرداری شد.

It was filmed by videographer David Budzinski and photographer Jason Schlosberg.

فیلمبردار

videographer

بسیاری از پیشخدمت ها هرگز به خود زحمت اضافه کردن آب به سطل یخ را نمی دهند.

Many waiters never bother to add water to an ice bucket.

پیشخدمت

waiter

اشتیاق دی هریس به پیشخدمت ها از یک انحراف نسلی رنج می برد.

Dee Harris'passion about waitresses suffers from a generational warp.

پیشخدمت

waitress

دن دیویدسون، نویسنده سرمقاله اتحادیه آلبانی تایمز است.

Dan Davidson is chief editorial writer for the Albany Times Union.

نویسنده

writer

 

نمونه مکالمه ای از حضور در یک مصاحبه شغلی 

Interviewer: Welcome to ABC Controls, David. I am Tom

مصاحبه کننده: به ABC Controls خوش آمدید، دیوید. من تام هستم.

 

Interviewee: Hello, it's nice to meet you

مصاحبه شونده: سلام، از آشنایی با شما خوشحالم.

 

Interviewer: Nice to meet you too, how are you doing today

مصاحبه کننده: از آشنایی با شما هم خوشحالم، امروز چطور هستید؟

 

Interviewee: I am doing well, and yourself

مصاحبه شونده: من حالم خوبه شما چطور؟

 

Interviewer: Great, thanks. I hope we didn't keep you waiting for long

مصاحبه کننده: عالی، ممنون. امیدوارم مدت زیادی منتظرت نگذاشته باشیم؟

 

Interviewee: No, I had the chance to talk to one of your engineers while waiting

مصاحبه شونده: نه، من این فرصت را داشتم که در حین انتظار با یکی از مهندسان شما صحبت کنم.

 

Interviewer: That's good. David, shall we start

مصاحبه کننده: خیلی خوبه. دیوید، شروع کنیم؟

 

Interviewee: Yeah, sure

مصاحبه شونده: بله، حتما.

 

Interviewer: First of all, let me introduce myself. I am the manager of our engineering department here and we have an open position, so we have been interviewing applicants to fill the position as quickly as possible

مصاحبه کننده: اول از همه اجازه بدهید خودم را معرفی کنم. من مدیر بخش مهندسی ما در اینجا هستم و یک موقعیت آزاد داریم، بنابراین با متقاضیان مصاحبه می کنیم تا در سریع ترین زمان ممکن این موقعیت را پر کنیم.

 

Interviewee: Yes sir, I read about the position on your website, and I think I am a good fit

مصاحبه شونده: بله قربان، من در مورد موقعیت در وب سایت شما مطالعه کردم و فکر می کنم مناسب هستم.

 

Interviewer: We currently have several ongoing projects and the team is working hard. We are hoping to keep busy for a long time

مصاحبه کننده: ما در حال حاضر چندین پروژه در حال انجام داریم و تیم سخت کار می کند. امیدواریم برای مدت طولانی مشغول باشیم.

 

Interviewee: What are the essential qualifications required for the position

مصاحبه شونده: شرایط لازم برای این موقعیت چیست؟

 

Interviewer: This is an entry-level engineering position, we do provide a lot of training here. But we do require that you have at least a bachelors degree in computer engineering. Previous experience in the field is a plus

مصاحبه کننده: این یک موقعیت مهندسی سطح ابتدایی است ، ما در اینجا آموزش های زیادی ارائه می دهیم. اما ما نیاز داریم که حداقل مدرک لیسانس در مهندسی کامپیوتر داشته باشید. تجربه قبلی در این زمینه امتیاز محسوب می شود.

 

Interviewee: What kind of experience would you count as a work in the field?

مصاحبه شونده: چه نوع تجربه ای را به عنوان یک کار در این زمینه به حساب می آورید؟

 

Interviewer: Even though we provide training, it would be great if you had some hands-on programming experience, knowledge of database systems or skills on developing applications

مصاحبه کننده: با وجود اینکه ما آموزش ارائه می دهیم، اگر تجربه برنامه نویسی عملی ، دانش سیستم های پایگاه داده یا مهارت هایی در توسعه برنامه ها داشته باشید ، عالی خواهد بود.

 

Interviewee: My final school project was actually developing a mobile application, so I am fairly competent in developing mobile and web applications

مصاحبه شونده: پروژه آخر مدرسه من در واقع توسعه یک برنامه تلفن همراه بود ، بنابراین من در توسعه برنامه های موبایل و وب کاملاً توانمند هستم.

 

Interviewer: That's good to hear, which school did you graduate from

مصاحبه کننده: این خوب است که می شنوم، از کدام مدرسه فارغ التحصیل شده اید؟

 

Interviewee: I was a student at DEF University, and I graduated with a bachelor degree in computer science. I worked as a computer lab tutor in school for about 2 years. Guiding students through their projects helped me get experience in several programming languages

مصاحبه شونده: من دانشجوی دانشگاه DEF بودم و با مدرک لیسانس در رشته کامپیوتر فارغ التحصیل شدم. من حدود 2 سال به عنوان معلم آزمایشگاه کامپیوتر در مدرسه کار کردم. راهنمایی دانش آموزان در پروژه هایشان به من کمک کرد تا در چندین زبان برنامه نویسی تجربه کسب کنم.

 

Interviewer: What are you looking for in a job

مصاحبه کننده: در یک شغل به دنبال چه هستید؟

 

Interviewee: The job should definitely help me grow in my career. I will be happy to learn and grow as I work in a passionate company like yours

مصاحبه شونده: قطعاً شغل باید به من در رشد شغلی کمک کند. خوشحال خواهم شد که یاد بگیرم و رشد کنم زیرا در یک شرکت پرشور مانند شما کار می کنم.

 

Interviewer: You are right. There is plenty of room for advancement in our company. What are your strengths? Why should I hire you

مصاحبه کننده: حق با شماست. فضای زیادی برای پیشرفت در شرکت ما وجود دارد. نقاط قوت شما چیست؟ چرا من باید تو رو استخدام کنم؟

 

Interviewee: I am a diligent person and a fast learner. I am very eager to learn. My friends also find me very easy to work with

مصاحبه شونده: من فردی کوشا هستم و سریع یاد می گیرم. من خیلی مشتاق یادگیری هستم. دوستانم هم کار کردن با من را بسیار آسان می دانند.

 

Interviewer: Very well. Now, do you mind working overtime

مصاحبه کننده: خیلی خوب. حالا، آیا مشکلی برای اضافه کاری ندارید؟

 

Interviewee: No, I do not

مصاحبه شونده: نه، ندارم.

 

Interviewer: Because, sometimes we get overwhelmed with heavy workload

مصاحبه کننده: چون، گاهی اوقات ما با حجم کار سنگین غرق می شویم.

 

Interviewee: I understand that's the nature of the job. When I was going to school, I took quite a few courses each semester while working at least twenty hours every week. And, I handled that situation very well

مصاحبه شونده: می فهمم که این ماهیت کار است. وقتی به مدرسه می رفتم، در هر ترم چند درس می خواندم در حالی که حداقل بیست ساعت در هفته کار می کردم. و من خیلی خوب با آن موقعیت کنار آمدم.

 

Interviewer: Do you have any questions for me

مصاحبه کننده: آیا از من سوالی دارید؟

 

Interviewee: No, I think I have a pretty good understanding of the requirements. I believe that I can handle it with ease, and the fact that you provide all the training sounds excellent. I hope to have the opportunity to work for you

مصاحبه شونده: نه، فکر می کنم درک خوبی از الزامات دارم. من معتقدم که می توانم به راحتی با آن کنار بیایم و این واقعیت که شما همه آموزش ها را ارائه می دهید عالی به نظر می رسد. امیدوارم این فرصت را داشته باشم که برای شما کار کنم.

 

Interviewer: David, It is nice to meet you. I can tell that you are a good candidate. Expect to hear from us within a week or so about the job

مصاحبه کننده: دیوید، از آشنایی با شما خوشحالم. می توانم بگویم کاندیدای خوبی هستید. انتظار داشته باشید ظرف یک هفته یا بیشتر در مورد این کار از ما بشنوید.

 

.Interviewee: Nice meeting you too. Thank you for your time

مصاحبه شونده: از آشنایی با شما هم خوشحالم. ممنون بخاطر وقتی که گذاشتید.

 

.Interviewer: Thank you for coming

مصاحبه کننده: از حضور شما متشکرم.

 

مطالب پیشنهادی

بهترین کتاب های انگلیسی در سفر


نظرها

اولین نفری باشید که نظر میگذارید

دوره‌های انگلیش کلینیک متناسب با نیاز زبان‌آموزان

@privacyblongsto rafieienglishclinic