اسامی لباس ها به زبان انگلیسی
یادگیری در مورد لباس همیشه برای زبان آموزان مخصوصا بانوان امری سرگرم کننده بوده است! پوشیدن و خریدن لباس یکی از تفریح هایی است که افراد در هر سنی به انجام دادن آن ابراز علاقه می کنند از این رو اگر یکی از اصلی ترین وظایف زبان آموزان فارغ از اینکه در چه سنی و شرایط هستند یادگیری این لغات و اصطلاح است. لباس ها انواع مختلفی دارند که به چندین شکل نیز دسته بندی می شوند از این رو در این پست تلاش خواهد شد برای شما زبان آموزان عزیز تمامی لباس ها را همراه با دسته بندی خاص معرفی کرده و همراه با یک مثال توضیح دهیم.
لیست تمامی بدلیجات
اسم انگلیسی لباس | معنی فارسی | جمله انگلیسی | ترجمه فارسی |
Sunglasses | عینک آفتابی | He lowers his sunglasses to peer out with his brown eyes. | عینک آفتابیاش را پایین میآورد تا با چشمان قهوهایاش نگاه کند. |
Apron | پیشبند | They had duck tape on the corners and no ring apron. | در گوشه ها نوار اردک داشتند و پیش بند حلقه ای نداشتند. |
Necklace | گردنبند | My husband gave me a $ 25, 000 diamond necklace. | شوهرم یک گردنبند الماس 25000 دلاری به من داد. |
Watch | ساعت | He wears a wristwatch with an irritating bleep | او یک ساعت مچی با صدای ناخوشایند می بندد |
Socks | جوراب | I put on a new pair of nylon socks | یک جفت جوراب نایلونی جدید پوشیدم |
Tie | کراوات | He was wearing a suit and tie | کت و شلوار و کراوات پوشیده بود |
Bow tie | کراباته پاپیونی | He looked so hot in his suit and bow tie | با کت و شلوار و پاپیونش خیلی داغ به نظر می رسید |
Purse | کیف پول | a golf tournament with a million dollar purse I left my purse at home, so I can't buy anything after all | یک تورنمنت گلف با کیف یک میلیون دلاری کیفم را در خانه گذاشتم، بنابراین نمی توانم چیزی بخرم |
Ring | حلقه | How can you be allergic to a gold ring? | چگونه می توان به انگشتر طلا حساسیت داشت؟ |
Gloves | دستکش | He pulls on latex gloves and scours the counter with cleaner. | او دستکش های لاتکس را می کشد و پیشخوان را با پاک کننده تمیز می کند. |
Scarf | روسری | she tucked her woolly scarf around her neck | روسری پشمی اش را دور گردنش انداخت |
Umbrella | چتر | I put up my umbrella | چترم را باز کردم |
Boots | چکمه | I'm going to christen my new walking boots on Saturday. | من روز شنبه می خواهم کفش های پیاده روی جدیدم را تعمید بدهم. |
Mittens | دستکش | Cotton mittens will prevent the baby from scratching his own face | دستکش های نخی از خراشیدن صورت کودک جلوگیری می کند |
Stockings | جوراب ساق بلند | The stockings were hung by the chimney | جوراب ها از دودکش آویزان شده بود |
Earmuffs | گوش بند | Sarah picked up a pair of black earmuffs and placed them over her ears and slipped on a pair of black leather gloves as Alli started the target machine. | سارا یک جفت گوشبند مشکی را برداشت و روی گوشهایش گذاشت و در حالی که آلی ماشین مورد نظر را راهاندازی کرد، روی یک جفت دستکش چرمی مشکی لغزید. |
Hair clip (U.K) – Bobby pin (U.S) | گیره مو (بریتانیا) – سنجاق بابی (ایالات متحده) | her hair was bobby-pinned up | موهایش را با سنجاق بالا کشیده بود |
Hair band | تل مو | She points out a hairband on the pavement | او به بند مو روی پیاده رو اشاره می کند |
Safety pin | سنجاق قفلی | The mine had a safety pin which was removed right before the deployment | مین دارای یک سنجاق ایمنی بود که درست قبل از استقرار برداشته شد |
Pocket watch | ساعت جیبی | He is drawn as a young, cheerful man wearing a trench-coat and glancing at his pocket-watch | او به عنوان یک مرد جوان و شاد ترسیم شده است که کتی به تن دارد و به ساعت جیبی خود نگاه می کند. |
انواع کلاه
اسم انگلیسی لباس | معنی فارسی | جمله انگلیسی | ترجمه فارسی |
Beanie | کلاه عرقچین | He's wearing a beanie with a propeller on top. | او یک کلاه عرقچین با ملخ در بالا پوشیده است. |
Cap | کلاه لبه دار | He picked his cap up from the floor and stuck it back on his head | کلاهش را از روی زمین برداشت و دوباره روی سرش 'bhaj |
Beret | کلاه گرد و نرم پشمی | a soldier wearing the light blue beret of the United Nations | سربازی که کلاه آبی روشن سازمان ملل را پوشیده است |
Straw hat | کلاه حصیری | The town was once home to the world's largest straw hat factory | این شهر زمانی محل استقرار بزرگترین کارخانه کلاه حصیری جهان بود |
Derby hat | کلاه دندانی | He wore a derby hat and a black overcoat buttoned across the chest. | او یک کلاه دندانی به سر داشت و یک کت مشکی که دکمه های روی سینه را بسته بود. |
Helmet | کلاه ایمنی | Spaniard was standing in the dim light of the hall, dressed in sombre black armor; but the red plumes danced on his helmet | اسپانیایی در نور کم سالن ایستاده بود و زره سیاه تیره پوشیده بود. اما پرهای قرمز روی کلاه خود می رقصیدند |
Top hat | کلاه مردانه استوانه ای | Around a table sit a woman and two men in top hats. | دور یک میز یک زن و دو مرد با کلاه مردانه استوانه ای نشسته اند. |
Mortar board | کلاه چتر گوش دانشکده | The students donned robes and mortarboards for graduation. | دانش آموزان برای فارغ التحصیلی، روپوش و کلاه چتر گوش دانشکده پوشیدند. |
لباس نوزاد
اسم انگلیسی لباس | معنی فارسی | جمله انگلیسی | ترجمه فارسی |
Overalls | لباس های یک تیکه | He changed his overalls for a suit | او لباس های یک تیکه خود را عوض کرد |
Mittens | دستکشی که چهار انگشت در یک جا و انگشت شست جدا گانه است | He had also lost his left mitten | دستکش چپش را هم گم کرده بود |
Beanie | کلاه عرقچین مانند که جلوی آن سایبان دارد | He usually wears his trademark gray crown beanie | او معمولاً کلاه عرقچین خاکستری علامت تجاری خود را می پوشد |
Baby apron | پیش بند بچه | He wadded the apron into a ball. | پیش بند را به صورت توپ درآورد. |
Socks | جوراب | He took his shoes and socks off | کفش و جورابش را در آورد |
Diaper | پوشک | The youngest child was wearing a soiled diaper | کوچکترین بچه یک پوشک کثیف پوشیده بود |
Singlet | زیرپیراهنی و رکابی | He 's very tall and well built and arrived in a singlet vest | او بسیار قد بلند و خوش اندام است و با جلیقه تکی وارد شده است |
Shoes | کفش | She bought a pair of shoes. | او یک جفت کفش خرید. |
Safety pin | سنجاق قفلی | He wears a safety pin in his nose and has two earrings on every ear | او یک سنجاق قفلی در بینی خود دارد و در هر گوش دو گوشواره دارد |
لباس مردانه
اسم انگلیسی لباس | معنی فارسی | جمله انگلیسی | ترجمه فارسی |
Sweater | ژاکت | She grabbed her sack of clothes and scrambled into jeans and a sweater | کیسه لباس هایش را برداشت و شلوار جین و ژاکت را در هم ریخت |
Shirt | پیراهن | I ran a marathon for that shirt | من برای آن پیراهن یک مسابقه دو ماراتن دویدم |
Jeans | شلوار جین | you'll find plenty of distressed denim in jeans and jackets | در شلوار جین و ژاکتهای جین فراوانی خواهید دید |
Gloves | دستکش | She wore long gloves with her gown. | او با لباس خود دستکش های بلند می پوشید. |
Suit | کت و شلوار | I bought a suit | کت و شلوار خریدم |
Hawaiian shirt | پیراهن هاوایی | The bar is very informal, with all the employees wearing Hawaiian shirts | بار بسیار غیررسمی است و همه کارمندان پیراهن هاوایی به تن دارند |
Singlet | زیرپوش مردانه | He 's very tall and well built and arrived in a singlet vest | او بسیار قد بلند و خوش اندام است و با جلیقه تکی وارد شده است |
Business shoes | کفش های مردانه رسمی | The forest officers wore leather Business shoes and office clothes and carried sugar candies in their pockets. | افسران جنگل کفش های رسمی و لباس اداری چرمی می پوشیدند و قندان را در جیب خود حمل می کردند. |
Flip flops | دمپایی لا انگشتی | Sofia slipped on oversized flip-flops Traci dug out of one of the closets. | سوفیا روی دمپایی های بزرگی که تریسی از یکی از کمدها بیرون آورده بود، لیز خورد. |
Cardigan | ژاکت کش باف پشمی | Grace pulled her cardigan tightly about herself. | گریس ژاکت کش باف پشمی اش را محکم روی خودش کشید. |
Sport shoes | کفش ورزشی | The company's non-vehicle-related activities include the manufacture of sports shoes and winemaking. | فعالیت های غیر مرتبط با خودرو این شرکت شامل تولید کفش های ورزشی و شراب سازی است. |
Bow tie | پاپیون | Enter, on stubby legs and wearing a bow tie, the incomparable Henri. | هانری بی نظیر، با پاهای کلفت و با یک پاپیون وارد شوید. |
Sleeveless shirt | پیراهن بدون آستین | She wears a pink sleeveless shirt with ribbons tied to it on both sides | او یک پیراهن بدون آستین صورتی به تن دارد که در دو طرف آن نوارهایی بسته شده است |
Vest | جلیقه | She stripped out of her vest and hid her bag under the sink. | جلیقه اش را در آورد و کیفش را زیر سینک پنهان کرد. |
Long-sleeve top | تاپ آستین بلند | I woke up early in the morning, put on a long-sleeved shirt and drove to the edge of the field to gather corncobs | صبح زود از خواب بیدار شدم، پیراهن آستین بلندی پوشیدم و به سمت لبه مزرعه رفتم تا ذرت جمع کنم. |
Polo shirt | پیراهن پولو (برند پولو) | Today the uniform is back to a more muted green, and includes a white polo shirt | امروز یونیفرم به رنگ سبز کمرنگتری بازگشته است و شامل یک پیراهن پولو سفید است |
Jumper | بلوز | She wore a jumper that reeked of her own body odor. | او بلوز پوشیده بود که بوی بدن خودش را می داد. |
Trench coat | بارانی | His trench coat was too heavy for her to lift by the time he finished stowing his gear. | بارانی او برای او سنگین تر از آن بود که زمانی که او انبار کردن وسایل خود را به پایان رساند نمی توانست بلند کند. |
Bathrobe | لباس حمام | Betsy reached for a bathrobe and I pulled on my jeans | بتسی دستش را به سمت حمام برد و من شلوار جینم را پوشیدم |
Cargo pants | شلوار شش جیب | His cargo pants lay on the bed beside him | شلوار باری اش روی تخت کنارش دراز کشیده بود |
Swimsuit | لباس شنا | She was a good swimmer in her blue swimsuit. | او با مایو آبی خود شناگر خوبی بود. |
Belt | کمربند | He wore a belt with a large brass buckle. | او یک کمربند با سگک بزرگ برنجی بسته بود. |
Underpants | زیر شلواری | He must have special underpants to carry those big balls around. | او باید زیر شلواری مخصوص حمل آن توپ های بزرگ را داشته باشد. |
Waistcoat | جلیقه | a man's sleeveless garment worn underneath a coat. | لباس بدون آستین مردانه که در زیر کت پوشیده شده است. |
Pullover | پلیور | He was wearing a dark pullover and trousers or jeans, and drove a dark car. | او یک پیراهن پلیور و شلوار یا شلوار جین تیره پوشیده بود و یک ماشین تیره را می راند. |
Umbrella | چتر | We bought an umbrella on the sidewalk that fit both of us underneath it. | ما یک چتر در پیاده رو خریدیم که هر دوی ما زیر آن قرار داشت. |
Scarf | روسری | Emma wore a fringed scarf round her neck. | اما یک روسری حاشیهدار دور گردنش بسته بود. |
Sunglasses | عینک آفتابی | Her sunglasses were perched on her head | عینک آفتابی اش روی سرش بود |
Glasses | عینک | He needed glasses , but he wouldn't admit it. | او به عینک نیاز داشت، اما قبول نکرد. |
Boots | چکمه | he led her to the window seat and kicked off his boots . | او را به سمت صندلی پنجره هدایت کرد و چکمه هایش را به پا کرد. |
Wallet | کیف پول | We see not what is in the wallet behind. | ما آنچه در کیف پشتی است نمی بینیم. |
Handbag | کیف دستی | The girl bought a nice handbag. | دختر یک کیف دستی خوب خرید. |
اسامی لباس زنانه
اسم انگلیسی لباس | معنی فارسی | جمله انگلیسی | ترجمه فارسی |
Wedding dress | لباس عروسی | She looked magnificent in her wedding dress | او در لباس عروسش باشکوه به نظر می رسید |
Sweater | ژاکت | She grabbed her sack of clothes and scrambled into jeans and a sweater | کیسه لباس هایش را برداشت و شلوار جین و ژاکت را در هم ریخت |
T-shirt | تی شرت | He was dressed in a pair of baggy camouflage trousers, a blue-and-white hooped T-shirt and an unbuttoned flak jacket | او در یک جفت شلوار استتار گشاد، یک تی شرت حلقه دار آبی و سفید و یک ژاکت فلک باز شده بود. |
Sheath dress | پیراهن کوتاه | She's wearing a fabulous black silk sheath dress and satin shoes. | پیراهن کوتاه |
Gym clothes | لباس های بدنسازی | Dusty rose to pull on his gym clothes. | رز برای پوشیدن لباس های باشگاهش بلند شد. |
Bra | سینه بند | I put on my bra and pants. | سوتین و شلوارم را پوشیدم. |
Tank top | تاپ رکابی | My tank top kept falling off my shoulders as we flew down the stairs. | وقتی از پلهها پایین میرفتیم تاپ رکابیم از روی شانههایم میافتاد. |
Shorts | شورت | He wears a pair of shorts. | او یک شلوارک می پوشد. |
Hoodie | سویت شرت یا همان هودی | He wears a red hoodie and white capri pants | او یک هودی قرمز و یک شلوار کاپری سفید به تن دارد |
Jeans | شلوار جین | you'll find plenty of distressed denim in jeans and jackets | در شلوار جین و ژاکتهای جین فراوانی خواهید دید |
Long coat | کت بلند | He wore a long coat and a large sombrero (you usually just saw his nose sticking out from under it) that hid his gadgets. | او یک کت بلند و یک سامبررو بزرگ پوشیده بود (معمولاً بینی او را از زیر بیرون زده بود) که وسایلش را پنهان می کرد. |
Uniform | لباس فرم | She was wearing a buff uniform. | او یونیفرم بوفه پوشیده بود. |
Coat | کت | She put on her coat, hat, and gloves, and then she went outside | کت و کلاه و دستکشش را پوشید و بعد رفت بیرون |
Dress pants | شلوار | In the team hotel, players are required to wear collared shirts, dress pants and dress shoes. | در هتل تیم، بازیکنان ملزم به پوشیدن پیراهن یقه دار، شلوار مجلسی و کفش مجلسی هستند. |
Swimsuit | لباس شنا | She was a good swimmer in her blue swimsuit. | او با مایو آبی خود شناگر خوبی بود. |
Long-sleeve top | تاپ آستین بلند | She wears a tight, long-sleeved tunic and a cloak ("palla") drawn over her shoulders. | او یک تونیک تنگ و آستین بلند می پوشد و یک شنل ("پالا") روی شانه هایش کشیده شده است. |
Skirt | دامن | She straightened her skirt and surveyed the overall effects in the mirror | او دامن خود را صاف کرد و تأثیرات کلی را در آینه بررسی کرد |
Hat | کلاه | She was wearing a red hat. | کلاه قرمزی بر سر داشت. |
لباس های زمستانی به زبان انگلیسی
اسم انگلیسی لباس | معنی فارسی | جمله انگلیسی | ترجمه فارسی |
Sweater | ژاکت | And knits aren't reserved solely for sweaters any more. | و بافتنیها دیگر فقط برای ژاکتها در نظر گرفته نمیشوند. |
Gloves | دستکش | She wore long gloves with her gown | او با لباس خود دستکش های بلند می پوشید |
Fleece jacket | ژاکت پشمی | You'll bake in that fleece jacket! | شما در آن ژاکت پشم گوسفند پخته خواهید شد! |
Jeans | شلوار جین | you'll find plenty of distressed denim in jeans and jackets. | در شلوار جین و ژاکتهای جین فراوانی خواهید دید. |
Mittens | دستکش | "He said : ` Grab your earmuffs and mittens. | گفت: گوش بند و دستکشت را بگیر. |
Scarf | روسری | A heavy woolen scarf hid most of his face. | یک روسری پشمی سنگین بیشتر صورتش را پنهان می کرد. |
Socks | جوراب | a pair of yellow socks | یک جفت جوراب زرد |
Trench coat | بارانی | On leaving she sees a rack full of trench coats and umbrellas. | هنگام خروج، قفسه ای پر از کت و چتر می بیند. |
Jacket | ژاکت | "he put his hand in his jacket pocket" | "دستش را در جیب کتش فرو کرد" |
Long coat | کت بلند | He swept in wearing his long coat and stood at the back of the hall. | کت بلندش را پوشید و پشت سالن ایستاد. |
Long-sleeve top | تاپ آستین بلند | He wears a yellow long sleeve top under a blue jacket, blue pants, yellow shoes, and a grey belt. | او یک تاپ آستین بلند زرد زیر یک ژاکت آبی، شلوار آبی، کفش زرد و یک کمربند خاکستری می پوشد. |
Boots | چکمه | a shoeblack who cleans the guests' shoes in a hotel | یک واکس زن که کفشهای مهمانان را در هتل تمیز میکند |
Earmuffs | گوش بند | Earmuffs are objects designed to cover a person's ears for protection. | گوش بند وسایلی هستند که برای محافظت از گوش افراد طراحی شده اند. |
Cardigan | ژاکت کش باف پشمی | A cardigan is a knitted woollen sweater that you can fasten at the front with buttons or a zip. | ژاکت کش باف پشمی یک ژاکت پشمی بافتنی است که می توانید آن را در قسمت جلو با دکمه یا زیپ ببندید. |
نام لباس های تابستانی
اسم انگلیسی لباس | معنی فارسی | جمله انگلیسی | ترجمه فارسی |
T-shirt | تی شرت | She wore a white T-shirt with what looked like her DNA on the front | او یک تی شرت سفید پوشیده بود که در جلوی آن چیزی شبیه به DNA او بود |
One-piece bathing suit | مایو یک تکه | The one-piece swimsuit will remain popular with designers for as long as women avoid gyms and suffer childbirth | مایو یک تکه تا زمانی که خانمها از باشگاههای ورزشی دوری میکنند و از زایمان رنج میبرند در بین طراحان محبوب خواهد ماند. |
Hawaiian shirt | پیراهن هاوایی | The bar is very informal, with all the employees wearing Hawaiian shirts | میز بار بسیار غیررسمی است و همه کارمندان پیراهن هاوایی به تن دارند |
Sunglasses | عینک آفتابی | Her sunglasses were perched on her head | عینک آفتابی اش روی سرش بود |
Swim trunks | مایو مردانه | I need a new pair of swimming trunks | من به یک جفت مایوی مردانه جدید نیاز دارم |
Straw hat | کلاه حصیری | He wears a straw hat and has an immense sense of humour. | او کلاه حصیری بر سر دارد و حس شوخ طبعی زیادی دارد. |
Polo shirt | پیراهن پولو | It was Yancey, clad in boots, Jeans and a light blue polo shirt | یانسی بود، با چکمه، شلوار جین و یک پیراهن پولو آبی روشن |
Bikini | بیکینی | I am preparing for my summer holiday but can't find the right bikini to suit my shape | من برای تعطیلات تابستانی خود را آماده می کنم، اما نمی توانم بیکینی مناسبی پیدا کنم که متناسب با اندامم باشد |
Shorts | شورت | He was wearing some old shorts and a grubby T-shirt. | چند شورت کهنه و یک تی شرت کثیف پوشیده بود. |
Tank top | زیرپوش رکابی | My tank top kept falling off my shoulders as we flew down the stairs. | وقتی از پلهها پایین میرفتیم تاپ من مدام از روی شانههایم میافتاد. |
مطالب پیشنهادی
مقالات مرتبط
نظرها
اولین نفری باشید که نظر میگذارید