لوگو انگلیش کلینیک
بهترین شعرهای انگلیسی از شاعران معروف با ترجمه فارسی

بهترین شعرهای انگلیسی از شاعران معروف با ترجمه فارسی

03/02/07 13 دقیقه برای مطالعه 21393

امروز سالگرد انتشار شعر بی نظیر رابرت فراست " ایستادن کنار جنگل در شامگاهی برفی" است، تحت تاثیر همین مسئله ما در کلینیک تخصصی رفیعی بر آن شدیم برای شما عزیزان همراه تعدادی از بهترین اشعار منتخب ادبیات انگلیسی را همراه با ترجمه در اختیار شما قرار داده و شما را نسبت به اشعار این زبان بیشتر آشنا کنیم. بدون شک اولین شعر انتخابی ما یکی از اشعار فوق العاده زیبای رابرت فراست است که همیشه باعث شده به عنوان یک منتقد به وجد بیایم. بیایید با هم نگاهی به چند شعر انگلیسی بسیار زیبا بیاندازیم: 

 

The road not taken 

در شعر "جاده ای که طی نشده" داستان درباره اتفاقاتی است که اتفاق نیفتاد: شخصیت اصلی این شعر که بنا به گفته بسیاری خود شاعر می باشد، در مواجهه با یک دو راهی تصمیم گیری ، انتخابی را در نظر می گیرد که کمتر کسی به سمت آن می رود. او در انتها بیان می کند شاید در انتها او حسرت این انتخاب را بخورد ولی باز هم عنوان می کند که او برخلاف جهت مسیر تصمیمی را گرفته است که کمتر کسی به سمت آن می رود و بسیار دشوار است. 

بسیاری از منتقدین بر این باور هستند رابرت فراست در این قطعه تلاش می کند تصمیم خود مبنی بر کنار گذاشتن پزشکی و دنبال کردن حرفه ای شاعری را بیان کند. 

 

Two roads diverged in a yellow wood

And sorry I could not travel both

And be one traveler, long I stood

And looked down one as far as I could

To where it bent in the undergrowth

در جنگلی زردْفام دو راه از هم جدا می‌شدند

و افسوس که نمی‌توانستم هر دو را بپویم؛

چرا که فقط یک رهگذر بودم

ایستادم؛

و تا آن‌جا که می توانستم به یکی خیره شدم،

تا جایی که در میان بوته ها گم شد…

Then took the other, as just as fair

And giving perhaps the better claim

Because it was grassy and wanted wear

Though as for that the passing there

Had worn them really about the same

پس بی‌طرفانه دیگری را برگزیدم.

شاید به  این‌خاطرکه پوشیده از علف بود

و می‌خواست پنهان بماند

اگر چه هر دو یکسان پیموده شده بودند.

 

And both that morning equally lay

In leaves no step had trodden black

Oh, I kept the first for another day

Yet knowing how way leads on to way

I doubted if I should ever come back

و هر دودر آن صبحگاه همسان به نظر می رسیدند؛

پوشیده از برگ ،

بی ردِّپایی بر آن‌ها

آه … من راه نخستین را برای روز دیگر گذاشتم

با آن‌که می‌دانستم که هر راهی به مسیری مجزا می‌رسد

شک داشتم که دیگر باز نتوانم به آن بازگردم

 

I shall be telling this with a sigh

Somewhere ages and ages hence

Two roads diverged in a wood, and I

I took the one less traveled by

And that has made all the difference

 

سال‌های سال بعد روزی

با حسرت با خود خواهم گفت:

در جنگلی دو راه از هم جدا می‌شد و من

آری – من راهی- را در پیش گرفتم که رهگذر کمتری داشت

و تمامی تفاوت ها از اینجا رقم خورد.

 

Stopping By Woods on a Snowy Evening

 

ایستادن کنار جنگل در شامگاهی برفی

یکی از بهترین اشعار زبان انگلیسی که از آن به عنوان شعر امید و ادامه دادن مسیر سبز زندگی نیز یاد می شود. این شعر یکی از شاهکارهای رابرت فراست است که جایگاه ویژه ای در ادبیات آمریکا دارد. 

Whose woods these are I think I know

His house is in the village though

He will not see me stopping here

To watch his woods fill up with snow

گویی دانم این جنگل از آن کیست

ارچه خانه اش در روستاس 

باز هم مرا نخواهد دید 

که از برای دیدن جنگل مملو از برف ایستاده ام 

My little horse must think it queer

To stop without a farmhouse near

Between the woods and frozen lake

The darkest evening of the year

بس عجیب است برای این اسب کوچکم 

ایست در مکانی که نبود مزرعه و کشتزاری

در میان برکه یخی و جنگلی 

در تاریک ترین شب سال

He gives his harness bells a shake

To ask if there is some mistake

The only other sound's the sweep

Of easy wind and downy flake

بر زنگی که در لگامش است ضربه ای زند و پرسد

آیا اشتباهی هست؟

صدایی شنیده نشود مگر

وزش بادی و ریزیش دانه های برف 

 

The woods are lovely, dark and deep

But I have promises to keep

And miles to go before I sleep

And miles to go before I sleep

جنگل چشم نواز است و تاریک و ژرف

اما عهدهایی دارم برای وفا 

و فرسنگ‌ها راه برای پیمودن پیش از خوابیدن

و فرسنگ‌ها راه برای پیمودن پیش از خوابیدن

 

قطعه شعری از سیلویا پلت 

سیلویا پلت شاعر، رمان‌نویس و داستان‌نویس آمریکایی بود. او به عنوان پیشبرد ژانر شعر اعتراف شناخته می شود و بیشتر به خاطر دو مجموعه منتشر شده اش به نام های کلوسوس و اشعار دیگر (1960) و آریل (1965) و همچنین The Bell Jar، رمانی نیمه اتوبیوگرافیک که اندکی پیش از درگذشت او در سال 1963منتشر شد، شناخته شده است. مجموعه اشعار او در سال 1981 منتشر شد که شامل آثار منتشر نشده قبلی بود. پلات برای این مجموعه در سال 1982 برنده جایزه پولیتزر در شعر شد و چهارمین نفری بود که پس از مرگ این افتخار را دریافت کرد. 

I shut my eyes and all the world drops dead

I lift my lids and all is born again

(I think I made you up inside my head)

با بسته شدن چشم‌هایم 

گویا تمام جهان می‌میرد

پلک هایم را می‌گشایم

و تمامی آن ها مجدد زاده می‌شوند

گویا تو را در ذهنم ساخته‌ام

I dreamed that you bewitched me into bed

And sung me moon-struck, kissed me quite insane.

(I think I made you up inside my head)

رویایی دیدم که افسون کنان مرا بر بستر بردی

چو ماه زده ای برایم خواندی و چو دیوانه ای مرا بوسیدی 

گویا تو را در ذهنم ساخته‌ام


نظرها

اولین نفری باشید که نظر میگذارید

دوره‌های انگلیش کلینیک متناسب با نیاز زبان‌آموزان

@privacyblongsto rafieienglishclinic