لوگو انگلیش کلینیک
کالوکیشن های زمان time در زبان انگلیسی

کالوکیشن های زمان time در زبان انگلیسی

03/02/08 13 دقیقه برای مطالعه 1357

همانگونه که در جریان هستید استفاده از کالوکیشن ها سبب می شود زبان آموزان در سرتاسر دنیا ایده و نظر متفاوتی نسبت به دانش زبان انگلیسی شما داشته باشند. یکی از مهمترین لغاتی که با استفاده از آن می توان کالوکیشن های متفاوتی ایجاد کرد لغت Time است که در زبان انگلیسی به دو معنی زمان و دفعه استفاده می شود. امروز ما در کلینیک تخصصی رفیعی قصد داریم برای شما در مورد مهم ترین کالوکیشن های مرتبط با Time صحبت می کنیم. 

 

Run out of time

زمان را از دست رفتن

I didn’t finish the test – I ran out of time

من امتحان را تمام نکردم - وقتم تمام شد.

 

Save time

صرفه جویی در زمان

If you want to save time, this machine will provide the answer

اگر می خواهید در زمان خود صرفه جویی کنید، این دستگاه پاسخ شما را خواهد داد.

 

Kill time

وقت را سپری کردن

We played cards to kill time until the bus came

ورق زدیم که وقت بکشیم تا اتوبوس آمد.

 

Take your time

عجله نکن

There’s no rush – take your time

عجله ای وجود ندارد – کارتان را سر وقت انجام دهید

 

Make up for lost time

جبران زمان از دست رفته

I’ll have to work hard now to make up for lost time

اکنون باید سخت کار کنم تا زمان از دست رفته را جبران کنم.

 

Take a long time

زمان زیادی طول کشیدن

His injuries will take a long time to heal

جراحات او مدت زیادی طول می کشد تا بهبود یابد.

 

Give me a hard time

برای کسی شرایط را دشوار کردن

They really gave me a hard time at the interview

آنها واقعاً در مصاحبه به من سختی دادند.

 

Spare time

اوقات فراغت 

She devotes all her spare time to gardening

او تمام اوقات فراغت خود را به باغبانی اختصاص می دهد.

 

Spend time

سپری کردن زمان 

I spend time watching TV

وقتم را صرف تماشای تلویزیون می کنم.

 

Waste time

زمان بطالت 

I waste time listening to music every day

هر روز وقتم را با گوش دادن به موسیقی تلف می کنم.

 

Make time for

برای کاری یا چیزی زمان صرف کردن

Today I’m busy, but I’ll make time for you

امروز سرم شلوغ است، اما برای شما وقت می گذارم.

 

Have time

زمان داشتن برای چیزی

Do you have time to help me

آیا وقت دارید به من کمک کنید؟

 

Pass the time

زمان را سپری کردن

I’m determined to pass the time

من مصمم هستم که زمان را بگذرانم.

 

On time

سر وقت بودن 

The trains are rarely on time

قطارها به ندرت سر وقت هستند.

 

Just in time

برای کاری سر وقت بودن

I arrived just in time for my flight to London

من درست به موقع برای پروازم به لندن رسیدم.

 

It’s about time

زمان صحیح برای انجام کاری

It’s about time you cleaned your room

وقت آن است که اتاق خود را تمیز کنید!

 

Take time off

مرخصی گرفتن / به مرخصی رفتن

You must take time off the clock and make it a short game

شما باید از زمان استفاده کنید و آن را به یک بازی کوتاه تبدیل کنید.

 

Tell me the time

زمان را گفتن 

Can you tell me the time

میشه زمانش رو بگید

 

Time passes

گذر زمان 

As time passes, it becomes more difficult ro raise funds

با گذشت زمان، جمع آوری سرمایه گذاری دشوارتر می شود.

 

Free time

زمان آزاد -وقت خالی

I do a lot of reading in my free time

من در اوقات فراغت زیاد مطالعه می کنم.

 

Right on time

سر وقت بودن

The trial lawyer was right on time for his next case

وکیل به موقع برای پرونده بعدی خود در دادگاه بود.

 

همانگونه که در جریان هستید استفاده از کالوکیشن ها سبب می شود زبان آموزان در سرتاسر دنیا ایده و نظر متفاوتی نسبت به دانش زبان انگلیسی شما داشته باشند. یکی از مهمترین لغاتی که با استفاده از آن می توان کالوکیشن های متفاوتی ایجاد کرد لغت Time است که در زبان انگلیسی به دو معنی زمان و دفعه استفاده می شود. امروز ما در کلینیک تخصصی رفیعی قصد داریم برای شما در مورد مهم ترین کالوکیشن های مرتبط با Time صحبت می کنیم. 

 

Run out of time

زمان را از دست رفتن

I didn’t finish the test – I ran out of time

من امتحان را تمام نکردم - وقتم تمام شد.

 

Save time

صرفه جویی در زمان

If you want to save time, this machine will provide the answer

اگر می خواهید در زمان خود صرفه جویی کنید، این دستگاه پاسخ شما را خواهد داد.

 

Kill time

وقت را سپری کردن

We played cards to kill time until the bus came

ورق زدیم که وقت بکشیم تا اتوبوس آمد.

 

Take your time

عجله نکن

There’s no rush – take your time

عجله ای وجود ندارد – کارتان را سر وقت انجام دهید

 

Make up for lost time

جبران زمان از دست رفته

I’ll have to work hard now to make up for lost time

اکنون باید سخت کار کنم تا زمان از دست رفته را جبران کنم.

 

Take a long time

زمان زیادی طول کشیدن

His injuries will take a long time to heal

جراحات او مدت زیادی طول می کشد تا بهبود یابد.

 

Give me a hard time

برای کسی شرایط را دشوار کردن

They really gave me a hard time at the interview

آنها واقعاً در مصاحبه به من سختی دادند.

 

Spare time

اوقات فراغت 

She devotes all her spare time to gardening

او تمام اوقات فراغت خود را به باغبانی اختصاص می دهد.

 

Spend time

سپری کردن زمان 

I spend time watching TV

وقتم را صرف تماشای تلویزیون می کنم.

 

Waste time

زمان بطالت 

I waste time listening to music every day

هر روز وقتم را با گوش دادن به موسیقی تلف می کنم.

 

Make time for

برای کاری یا چیزی زمان صرف کردن

Today I’m busy, but I’ll make time for you

امروز سرم شلوغ است، اما برای شما وقت می گذارم.

 

Have time

زمان داشتن برای چیزی

Do you have time to help me

آیا وقت دارید به من کمک کنید؟

 

Pass the time

زمان را سپری کردن

I’m determined to pass the time

من مصمم هستم که زمان را بگذرانم.

 

On time

سر وقت بودن 

The trains are rarely on time

قطارها به ندرت سر وقت هستند.

 

Just in time

برای کاری سر وقت بودن

I arrived just in time for my flight to London

من درست به موقع برای پروازم به لندن رسیدم.

 

It’s about time

زمان صحیح برای انجام کاری

It’s about time you cleaned your room

وقت آن است که اتاق خود را تمیز کنید!

 

Take time off

مرخصی گرفتن / به مرخصی رفتن

You must take time off the clock and make it a short game

شما باید از زمان استفاده کنید و آن را به یک بازی کوتاه تبدیل کنید.

 

Tell me the time

زمان را گفتن 

Can you tell me the time

میشه زمانش رو بگید

 

Time passes

گذر زمان 

As time passes, it becomes more difficult ro raise funds

با گذشت زمان، جمع آوری سرمایه گذاری دشوارتر می شود.

 

Free time

زمان آزاد -وقت خالی

I do a lot of reading in my free time

من در اوقات فراغت زیاد مطالعه می کنم.

 

Right on time

سر وقت بودن

The trial lawyer was right on time for his next case

وکیل به موقع برای پرونده بعدی خود در دادگاه بود.

 

دوره ی آموزش کالوکیشن

مطالب بیشتر

کالوکیشن های فعل say به زبان انگلیسی

کالوکیشن های فعل go در زبان انگلیسی

کالوکیشن های فعل take در زبان انگلیسی


نظرها

اولین نفری باشید که نظر میگذارید

دوره‌های انگلیش کلینیک متناسب با نیاز زبان‌آموزان

@privacyblongsto rafieienglishclinic