لوگو انگلیش کلینیک
21 فعل مرکب که با Put می توان ساخت

21 فعل مرکب که با Put می توان ساخت

03/09/23 13 دقیقه برای مطالعه 10497

یکی از سخت ترین بخش های یادگیری زبان انگلیسی افعال مرکب یا Phrasal Verb ها هستند که برای بسیاری از زبان آموزان گمراه کننده بوده و گاهی اوقات نیز معنی جملات را عوض می کنند. در این پست تلاش می کنیم برای شما زبان آموزان محترم 21 فعل مرکبی که با Put ساخته می شوند همراه با معنی و مثال های مختلف بیان کنیم. توجه داشته باشید این افعال مرکب تنها یک کاربرد و معنی ندارند و شما بر اساس بافت و جمله سازی باید معنی دقیق آن ها را متوجه شوید. 

21 فعل مرکب که با Put می توان ساخت

21 فعل مرکب با Put

 

Put across

الف) آشکارا نظر خود را بیان کردن ، ایده را برای کسی توضیح دادن 

‘I thought Niloofar put her views on politics across really well during the discussion

فکر کنم نیلوفر در بحث نظرات سیاسی خود را به خوبی بیان کرد 

 

ب) تاثیر مثبت بر روی دیگران گذاشتن، ایده و نظرات خود را بیان کردن 

‘When Hamed spoke in front of the class, he put himself across really well’

وقتی حامد روبروی کلاس صحبت کرد، تاثیر مثبتی بر روی همه ی افراد گذاشت

 

PUT ASIDE

الف) چیزی را برای آینده ذخیره یا نگه داشتن 

‘I always put aside my best suit for special occasions’

من همیشه بهترین کت و شلوار خودم را برای موقعیت های خاص نگه می دارم 


‘You really should put some money aside for your retirement’

باید برای بازنشستگی خود کمی پول کنار بگذاری 


‘Hardworking parents still need to put time aside for their children’

والدینی که به سختی کار می کنند باید برای کودکان خود نیز زمان بگذارند. 

 

ب) کنار گذاشتن یا نادیده گرفتن اتفاق های منفی زندگی 

Jim has put his problems aside and is now getting on with his life

جیم مشکلات را کنار گذاشت و حالا زندگی خود را سپری می کند. 

 

PUT AWAY

الف) بازگرداندن یک چیز به جایگاه اصلی و معمول خودش

Arthur put away his car keys and his wallet

آرتور کلید و کیفش را کنار گذاشت 

 

Tell the kids to put their toys away before bedtime

به بچه ها بگو اسباب بازی های خود را قبل از خوابیدن کنار بگذارند

 

ب) فرستادن یک فرد به زندان یا بیمارستان روانی

If you commit a serious crime and get caught, you could be put away for life

 

اگر جرم بزرگی را مرتکب بشی و دستگیر بشی محکوم به حبس ابد خواهی شد

 That woman’s crazy! They should put her away

آن زن دیوانه است! باید او را در تیمارستان بستری کنند 

 

پ) پول جمع کردن

You should consider putting some money away for your grandchildren each month

تو باید در نظر داشته باشید مقداری پول را هر ماه برای نوه های خود کنار بگذاری 

 

ج) غذا و نوشیدنی به مقدار کافی و حجم بالا مصرف کردن 

I went to the theatre with Zahra last night. That girl can really put her Coca away

من دیشب با زهرا به تئاتر رفتم او واقعا می تونه مقدار زیادی نوشابه بخوره

 

چ) گل زدن در فوتبال (محاوره) 

Rooney skinned the keeper and put it away in the 91st minute! What a goal

وین رونی دروازه بان را کنار گذاشت و در دقیقه 91 بازی تو پ را گل کرد! عجب گلی بود!

 

PUT BACK

الف) تاخیر انداختن، به زمان دیگر معوق کردن 

Tell John that the meeting has been put back until next week

به جان بگو که جلسه ما تا هفته ی بعد به تعویق افتاد 

 

ب) بازگرداندن یک چیز به جای اصلی 

When I finished reading, I put the book back (in the drawer)

وقتی من خواندن را کنار بگذارم، کتاب را به کشو بر می گردانم. 

 

ج) ساعت را به زمان اصلی خود برگرداندن (تغییر ساعت در پاییز) 

When do we put the clocks back? I know it’s sometime in October

کی ساعت را به عقب می کشیم؟ فکر کنم یک روزی تو اکتبر باشه.

 

د) پیشرفت را به تاخیر انداختن

The economic crisis in Europe has put back production in several key industries

بحران های اقتصادی در اروپا تولیدات در صنایع کلیدی را تا حد زیادی به تاخیر انداخته است

 

PUT BY

پول کنار گذاشتن

.I try to put a fiver by each week to give to charity

من هر هفته 5 پوند برای خیریه کنار می گذارم 

 

PUT DOWN

الف) توهین کردن

As a child, Neda never liked her Uncle because he always put her down

ندا وقتی بچه بود هیچ وقت از عموی خودش خوشش نمی آمد چون همیشه به او توهین می کرد 

 

ب) کشتن یک حیوان (بیشتر به دلیل مریضی) 

The poor dog had to be put down because it couldn’t walk anymore

سگ بیچاره باید کشته می شد چون نمی تونست راه بره 

 

ج) متوقف کردن 

‘Armed police have put down another riot in the city of Baku’

پلیس مسلح در شهر باکو یک آشوب دیگر را متوقف کرد

 

د) یاداشت کردن

‘Let’s put some ideas down on paper before we start the meeting’

قبل از اینکه جلسه را شروع کنیم بیایید ایده های خودمان را جایی یادداشت کنیم.

 

چ) بیانه دادن

‘Mehdi and Rihanna have put down $10,000 on a house near their son’s school’

مهدی و ریحانا 10 هزار دلار برای خانه ی کنار مدرسه فرزندشان بیانه دادن 

 

ح) بچه را خواباندن 

‘Little Bahare has kept me awake all this week! Can you put him down tonight

بهاره ی بیچاره کل هفته رو بیدار بود! می تونی امشب کمی بخوابونیش؟ 

 

PUT DOWN FOR

ثبت نام کردن، رزور کردن

Shall I put you down for swimming classes on a Monday, or would you prefer gymnastics

می تونم اسمت را برای کلاس های دوشنبه ی شنا بنویسم؛ یا ژیمناستیک را ترجیح می دهی؟ 

 

PUT DOWN TO

به دلیل، در نتیجه ی

Saman’s made a few mistakes, but I think we can put that down to inexperience

سامان چند تا اشتباه داشت، اما فکر کنم اون هم به دلیل بی تجربگی او بود 

 

PUT FORWARD

الف) یک ایده یا فرد را پیشنهاد دادن 

At the open day, TIba put forward her opinions on veganism

در روز بازگشایی طیبا نظرات خود نسبت به وگن بودن را پیشنهاد داد

 

ب) زمان یک چیز را به جلو انداختن 

The school children put the clock forward so the lesson would finish earlier

بچه های مدرسه زمان کلاس را به جلو انداختن تا درس ها زودتر تمام شود

 

PUT IN FOR

درخواست رسمی دادن

?Have you put in for your provisional driving license yet

آیا درخواست رسمی برای گواهینامه ی رانندگی خود را داده ای؟ 

 

PUT IN

الف) زمان و تلاش مازاد کردن 

I had to put in an extra 2 hours today to cover for an absent colleague

من مجبور شدم امروز 2 ساعت اضافی کار کنم تا جای خالی همکارم را پر کنم

 

ب) نصب کردن ، راه انداختن

Mehdi and Ahmad are having their new kitchen put in next week

مهدی و احمد آشپزخانه ی جدید خود را هفته آینده راه اندازی خواهند کرد

 

ج) درخواست رسمی

Our charity has put in a grant application for additional laptops and printers

خیریه ی ما درخواست لپ تاپ ها و پرینترهای جدید را ارائه داد

 

ح) قطع کردن 

Why don’t we just postpone the project?” she loudly put in

او با صدای بلند حرف های من را قطع کرد "چرا ما این پروژه را به تاخیر نمی اندازیم؟" 

 

خ) سرمایه گذاری کردن

When the business started, each of the investors each put in $10,000

وقتی که کسب و کار شروع شد هر یک از سرمایه گذاران باید 10 هزار دلار سرمایه گذاری کنند. 

 

PUT OFF

 الف) تاخیر انداختن 

When are you going to learn to drive? You can’t keep putting it off forever

کی می خوای رانندگی را یاد بگیری؟ تا ابد نمی تونی به تاخیر بیاندازی 

 

ب) باعث متنفر شدن از یک چیز 

Vahid had dirty shoes on the date. That really put me off (him)

وحید در اولین قرار کفش های کثیف داشت. این کار واقعا باعث شد من ازش متنفر بشم. 

 

ج) حواس کسی را پرت کردن 

I am trying to concentrate, but you’re putting me off! Can you please keep the noise down

تلاش می کنم تمرکز کنم ، اما واقعا داری حواسم را پرت می کنی! می تونی صدا را کم کنی؟ 

 

PUT ON

 

الف) میزبانی کردن 

‘Our local Cinema is putting on a gig for charity next month.’ (Concert)

سینمای محلی ما، ماه بعد یک برنامه برای خیریه اجرا خواهد کرد

 

ب) وزن اضافی کردن 

‘?Mehdi’s put on a few pounds over Nowruz, hasn’t he’

مهدی تو نوروز یکی دو پوندی وزن اضافی کرد

 

ج) لباس پوشیدن 

‘He put on his coat and left the house’

او کتش را تنش کرد و خانه را ترک کرد 

 

ح) تظاهر کردن 

‘Dr. house put on an American accent because he thought it made her sound cool’

دکتر هاوس به لهجه ی آمریکایی صحبت کرد چون فکر می کرد او را جذاب تر می کند

 

خ) اجرا کردن، ریختن 

‘My girlfriend always puts makeup on before we go out’

دوست دخترم قبل از اینکه بیرون بریم همیشه آرایش می کند

 

ف) روشن کردن 

?‘Do you mind if I put the TV on

ناراحت میشی اگر تلویزیون را روشن کنم؟ 

 

غ) شرط بندی کردن 

‘Mehdi put $20 on Manchester United to win the cup final’

مهدی 20 دلار بر روی برد منچستر یونایتد شرط بست. 

 

ع) از تلفن به کسی زنگ زدن 

‘Ghazaleh’s just upstairs. Hang on a minute and I’ll put her on’

غزاله بالا است. چند دقیقه صبر کن الان وصلش می کنم!

 

پ) مسئولیت دادن به کسی

‘Junior attorneys are often put on night shifts because older members of staff have families’

وکلای جدید معمولا شیفت شب کار می کنند چون اعضای قدیمی صاحب خانواده هستند

 

ت) تجویز دارو 

‘The doctor has put me on some stronger painkillers’

دکتر مسکن های قوی تر تجویز کرد

 

PUT OUT

الف) شکست در یک رقابت ورزشی

Everybody laughed when South Korea put Spain out of the World cup

هنگامی که کره جنوبی اسپانیا را از جام جهانی حذف کرد همه خندیدند 

 

ب) صدمه و اسیب (معمولا پشت یا مفاصل) 

Mehdi’s put his shoulder out playing tennis so he won’t be joining us for our match

شانه ی مهدی در بازی تنیس درد گرفت بنابراین امروز برای بازی به ما ملحق نخواهد شد 

 

پ) خاموش کردن آتش 

Put out that fire before anyone sees we’re camping here

قبل از اینکه کسی متوجه شود ما اینجا کمپ کرده ایم آتش را خاموش کن

 

PUT OVER

بیان کردن ، شرح دادن 

During the presentation, I thought Masi put her main point over very clearly

در طی ارائه مصی نظرات اصلی خود را به وضوح شرح داد

 

PUT THROUGH

الف) وصل کردن افراد از طریق تلفن 

Please hold while I put you through to our sales team

لطفا صبر کنید کم شما را از طریق تلفن به تیم فروش وصل کنم

 

ب) مجبور کردن یک فرد برای انجام یک کار سخت 

I’ve put myself through a tough week of training in preparation for the marathon

من یک هفته ی سخت را برای آماده شدن برای ماراتون گذراندم 

 

پ) آزمون و خطا کردن 

Our boss puts all new employees through a series of cognitive tests

رئیس ما تمامی کارمندان جدید را مجبور به گذراندن مجموعه آزمون های ادراکی می کند. 

 

ج) هزینه ی تحصیل فردی را دادن 

Josh’s dad put him through

پدر جان هزینه ی تحصیل او را تقبل کرد

 

PUT TOGETHER

الف) گروه درست کردن

‘Our company has put together a football team, but it’s not very good!’

شرکت ما یک تیم فوتبال تشکیل داد، اما خیلی خوب نیستن

 

ب) ساختن ، گرد هم جمع کردن 

‘The IKEA wardrobe took 4 hours to put together!’

جمع کردن یک کمد آیکیا تقریبا 4 ساعت طول کشید 

 

پ) سازماندهی کردن ، دور هم جمع کردن 

‘I’ve put this CD together for you. It has all my favorite 90s turkish tracks!’

من این سی دی را برای تو درست کردم. تمامی آهنگ های ترکیه ای دهه ی 90 رو داره

 

PUT TOWARDS

برای حل یک مسئله پول هزینه کردن 

If you give Hossein some money for his birthday, he’ll put it towards a new mountain bike

اگر برای تولد حسین بهش کمی پول بدی آن را برای خرید دوچرخه ی کوهستان هزینه خواهد کرد

 

PUT UP TO

تشویق کردن یک فرد به انجام کار بد 

Amir stole some sweets because his girlfriend put him up to it

امیر کمی شکلات دزدید چون دوست دخترش او را مجبور کرد 

 

PUT UP WITH

کسی را به خاطر کارهای بد تحمل کردن 

Ehsan puts up with his little sister even though she can be annoying at times

احسان با وجود اینکه تحمل خواهرش گاهی اوقات دشوار است ولی باز هم او را تحمل می کند. 

 

کلام آخر

یکی از اهداف انگلیش کلینیک در دوره ی افعال دو کلمه ای آموزش این گونه افعال به شما زبان آموزان عزیز است. اگر این دست از لغات یکی از ضعف های شما است بهتر است به منظور بالا بردن نمره ی آزمون های خود تمرکز خود را در این بخش بیشتر کرده و بیشتر روی این لغات مانور دهید. 

 

دوره افعال دوکلمه ای کلینیک زبان رفیعی

 


نظرها

اولین نفری باشید که نظر میگذارید

دوره‌های انگلیش کلینیک متناسب با نیاز زبان‌آموزان

@privacyblongsto rafieienglishclinic