اسامی غذاها به زبان انگلیسی
شاید در طی هزاران سال زندگی انسان بر روی زمین مهمترین و اصلی ترین دلیل کار و یادگیری مهارت های جدید به منظور سیر کردن شکم و خوردن غذا بوده است. در زبان انگلیسی ما به غذا Food و در برخی از شرایط Meal نیز می گوییم. معنی برخی از غذاها در زبان انگلیسی دقیقا مانند فارسی است و می توان حدس زد که این لغات از زبان انگلیسی یا یک زبان سوم وارد زبان فارسی شده است. از آنجایی که غذا و وعده های غذایی نقش بسیار زیادی در زندگی ما بازی می کند یادگیری معانی این لغات به زبان انگلیسی از اصلی وضایف یک زبان آموز است. در این پست ما قصد داریم برای شما همراهان عزیز انگلیش کلینیک فهرستی کامل از تمامی غذاهای مشترک تهیه کرده تا به شما در سفارش غذا در رستوران ها و یا خواندن دستور پخت غذاها کمک کنیم.
اسم غذا | معنی فارسی | جمله انگلیسی | ترجمه مثال |
Cheese | پنیر | This cake tastes like it has cheese in it. | طعم این کیک شبیه پنیر است. |
Egg | تخم مرغ | I always have a boiled egg for breakfast. | من همیشه برای صبحانه یک تخم مرغ آب پز می خورم. |
Butter | کره | You can substitute oil for butter in this recipe. | در این دستور می توانید روغن را جایگزین کره کنید. |
Margarine | مارگارین | This margarine is full of additives – just look at the label! | این مارگارین پر از مواد افزودنی است - فقط به برچسب آن نگاه کنید! |
Yogurt | ماست | Yogurt is usually very low in fat. | ماست معمولاً چربی بسیار کمی دارد. |
Cottage cheese | پنیر کوتاژ | I like cottage cheese with fruit. | من پنیر با میوه دوست دارم. |
Ice cream | بستنی | Ice cream is popular among children. | بستنی در بین کودکان محبوب است. |
Cream | کرم رنگ | She skimmed the milk of its cream. | شیر خامه اش را بدون چربی گرفت. |
Sandwich | ساندویچ | I usually have a sandwich for lunch. | من معمولا برای ناهار ساندویچ می خورم. |
Sausage | سوسیس | She sliced off a piece of sausage. | او یک تکه سوسیس را برش داد. |
Hamburger | همبرگر | I’d like a hamburger and an iced tea. | من یک همبرگر و یک چای سرد می خواهم. |
Hot dog | هات داگ | He bought a hot dog and had it covered with all the fixings. | او یک هات داگ خرید و آن را با تمام وسایل و لوازم آن پوشاند. |
Bread | نان | She took up a slice of bread, broke it nervously, then put it aside. | او یک تکه نان را برداشت، عصبی آن را شکست، سپس آن را کنار گذاشت. |
Pizza | پیتزا | He cut the pizza into bite-sized pieces. | پیتزا را به اندازه لقمه خرد کرد. |
Steak | استیک | The steak is so delicious that he’s licking his lips. | استیک آنقدر خوشمزه است که لب هایش را می لیسد. |
Roast chicken | مرغ سرخ شده | For dinner we’re having a roast chicken. | برای شام یک مرغ سوخاری می خوریم. |
Fish | ماهی | I would like some fish. | من ماهی می خواهم. |
Seafood | غذای دریایی | This wine goes particularly well with seafood. | این شراب به ویژه با غذاهای دریایی سازگار است. |
Ham | ژامبون | Would you like another slice of ham/beef? | آیا برش دیگری از ژامبون/گوشت گاو می خواهید؟ |
Kebab | کباب | Can you tell me how to make barbecued kebab? | میشه طرز تهیه کباب برشته رو بگید؟ |
Bacon | بیکن | We had bacon and eggs for breakfast. | برای صبحانه بیکن و تخم مرغ خوردیم. |
Sour cream | خامه ترش | The recipe says you can substitute yoghurt for the sour cream. | دستور غذا می گوید که می توانید ماست را جایگزین خامه ترش کنید. |
Spaghetti | ماکارونی | When they returned to the house, she warmed up some leftover spaghetti and sat down at the table to eat with him. | وقتی به خانه برگشتند، او مقداری اسپاگتی باقی مانده را گرم کرد و پشت میز نشست تا با او غذا بخورد. |
Apple juice | آب سیب | Poach the pears in apple juice for perhaps ten minutes at most. | گلابی ها را حداکثر به مدت ده دقیقه در آب سیب بپزید. |
Cookies | کوکی | Being still at home for a long time made me learn how to make different foods such as cookies in the kitchen | ماندن در خانه برای مدت طولانی باعث شد یاد بگیرم که چگونه غذاهای مختلفی مانند کلوچه در آشپزخانه درست کنم. |
Hot Dog | هات داگ | I often prefer to eat hot dogs while having a pleasant time on the street in America. | من اغلب ترجیح می دهم هات داگ بخورم در حالی که اوقات خوشی را در خیابان در آمریکا سپری می کنم. |
انواع گوشت به زبان انگلیسی
لغت انگلیسی | معنی فارسی |
bacon | بیکن |
beef | گوشت گاو |
chicken | مرغ |
cooked meat | گوشت پخته |
duck | اردک |
ham | ژامبون |
kidneys | کلیه ها |
lamb | گوشت بره |
liver | کبد |
mince or minced beef | گوشت چرخ کرده |
paté | پاته |
salami | سالامی |
sausages | سوسیس و کالباس |
pork | گوشت خوک |
pork pie | پای گوشت خوک |
sausage roll | رول سوسیس |
turkey | بوقلمون |
veal | گوشت گوساله |
انواع ماهی به زبان انگلیسی
لغت انگلیسی | معنی فارسی |
anchovy | ماهی کولی |
cod | ماهی روغن، ماهی کاد |
haddock | ماهی روغن کوچک ، هداک |
herring | شاه ماهی |
kipper (smoked fish, usually herring) | کیپر (ماهی دودی، معمولا شاه ماهی) |
mackerel | ماهی خال مخالی ، ماهی اسقومری |
pilchard | نوعی ماهی ساردین |
plaice | صافماهی |
salmon | ماهی سالمون |
sardine | ساردین |
smoked salmon | ماهی آزاد دودی |
sole | ماهی حلوا |
trout | ماهی قزل آلا |
tuna | ماهی تن |
غذاهای کنسرو شده و منجمد به انگلیسی
لغت انگلیسی | معنی فارسی |
baked beans | لوبیای پخته |
corned beef | گوشت ذرت |
kidney beans | لوبیا قرمز |
soup | سوپ |
tinned tomatoes | گوجه فرنگی کنسرو شده |
chips | چیپس |
fish fingers | انگشتان ماهی |
frozen peas | نخود فرنگی منجمد |
frozen pizza | پیتزای یخ زده |
مطالب پیشنهادی
نوشیدنی ها (آبمیوه و دمنوش) به زبان انگلیسی
اصطلاحات مرتبط با غذا در زبان انگلیسی
مقالات مرتبط
نظرها
اولین نفری باشید که نظر میگذارید