کاربردهای فعل make در زبان انگلیسی با مثال
کاربردهای فعل make در زبان انگلیسی با مثال
یکی از افعالی که در زبان انگلیسی کاربردهای مختلفی دارد و می تواند برای بیان ایده های گوناگونی به کار برود، فعل "make" است که در شرایط مختلف می تواند بار معنایی متفاوتی را در بر داشته باشد. در این مقاله ما در راستای دوره جامع زبان انگلیسی خود قصد داریم یکی از دشوارترین افعال زبان انگلیسی را آموزش داده و نشان داده و کمک کنیم در نگارش و مکالمه از آن به درستی استفاده کنید. نکته ای که باید به آن دقت کنید این است که شما باید با معانی مختلف این فعل آشنایی داشته باشید و از آن به نحو احسنت استفاده کنید. فعل Make علاوه بر اینکه به تنهایی چند معنی دارد، قابلیت این را نیز دارد تا معنی افعال دیگر را نیز تغییر دهد. از این رو باید شناخت وسیعی نسبت به این فعل داشت.
معنی و کاربرد فعل make
Make یک فعل بی قاعده است که بر خلاف بسیاری از افعال دیگر، زمان گذشته آن با افزودن یک –ed در پایان ساخته نمی شود. این فعل در زمان گذشته و قسمت سوم به صورت Made می آید. معنای لغوی Make «تولید یا ایجاد چیزی» است، ولی این معنا در گفتار روزمره رایج نیست. در عوض، انگلیسی زبانان اغلب از make برای پیشنهاد معانی مختلف استفاده می کنند و این معانی را با استفاده از عبارات اسمی بعد از فعل نشان می دهند. علاوه بر این شما می توانید از ساختار Make+noun نیز برای تغییر معنی لغوی و به کار این فعل استفاده می کنند.
کاربرد فعل make برای انجام عملی
یکی از معنای رایج فعل make انجام یک عمل می باشد، Make زمانی که همراه با دو عبارت اسمی مانند the bed یا a telephone callبکار برود به معنی انجام عملی می باشد. در اینجا دو نمونه آورده شده است.
ممکن است بشنوید که والدین به کودک می گویند: "You need to make your bed" یا ممکن است بشنوید که کسی می گوید:
"I would like to make a phone call"
در هر دو مثال، فعل make انجام یک عمل را پیشنهاد می کند. بنابراین، هنگامی که یک انگلیسی زبان می گوید «make the bed»، منظور او انجام عمل صاف کردن روتختی و ملحفه است.
وقتی کسی میگوید "make a phone call"، منظورش از رفتن به سمت تلفن، تماس با شماره و صحبت کردن با شخص دیگری است.
کاربرد فعل make برای برنامه ریزی و انجام کاری
معنای دوم فعل make، برنامه ریزی یا تصمیم گیری برای انجام کاری است. وقتی با یک عبارت اسمی مانند قرار ملاقات، برنامهریزی یا تصمیم به دنبال آن باشد، Make به این معنی است.
تصور کنید این تماس تلفنی کوتاه را می شنوید:
Person 1: Good afternoon, this is Doctor Smith's office.
شخص 1: عصر بخیر، اینجا مطب دکتر اسمیت است.
Person 2: Good afternoon. I would like to make an appointment with Dr. Smith.
نفر 2: ظهر بخیر. من می خواهم با دکتر اسمیت یک قرار ملاقات بگذارم.
Person 1: I'm sorry, he's not available until Friday. Would you like to make an appointment for this Friday?
شخص 1: متاسفم، او تا جمعه در دسترس نیست. آیا می خواهید برای این جمعه قراری داشته باشید؟
Person 2: I don't think that will work – I've already made plans to go out of town!
شخص 2: فکر نمیکنم که کارساز باشد - من قبلاً برای رفتن به خارج از شهر برنامهریزی کردهام!
در مکالمه بالا دو نمونه از عبارت make+a noun را شنیدید. کلمات "make an appointment" به معنای برنامه ریزی برای ملاقات با شخص دیگری است.
وقتی گوینده می گوید: "I've already made plans to go out of town"، منظور او این است که او قبلاً تصمیم گرفته است کاری انجام دهد - رفتن به خارج از شهر.
این ساختار را اغلب در موقعیتهای دیگر مانند یک گزارش خبری یا در یک برنامه تلویزیونی میشنوید. تقریباً هر روز خبرگزاری ها گزارش می دهند که «The president has made a decision to» یا « The committee has made plans to...» اکنون می دانید که آنها معنای اصلی برنامه ریزی یا تصمیم گیری برای انجام کاری را دارند.
کاربرد فعل make برای کسب درآمد
سومین معنای رایج فعل make کسب درآمد است. وقتی فعل Make با عبارات اسمی مانند living, money, a profit دنبال میشوند، این فعل به معنی کسب درآمد می باشد. به عنوان مثال، دانش آموزی ممکن است بگوید:
"Now that I've finished school, I have to make a living"
یک تاجر ممکن است به یک متخصص مالی توضیح دهد:
"My business made a profit last year"
در هر دو مورد، فعل make به معنای عمل به دست آوردن پول است.
"When you're a teenager, you think you can do anything – and you do. Your twenties are a blur. Thirties, you raise your family, you make a little money and you think to yourself, 'What happened to my twenties?"
"وقتی نوجوان هستید، فکر میکنید میتوانید هر کاری انجام دهید - و این کار را میکنید. دههی بیستتان تار است. دهه سی، خانوادهتان را بزرگ میکنید، کمی پول در میآورید و با خودتان فکر میکنید، «بیست سالگی من چه شد؟ "
اصطلاحات رایج با Make
عبارات انگلیسی بسیار محبوب هستند و بخش مهمی از ارتباطات روزانه ما را تشکیل می دهند. به نظر می رسد برای هر موقعیت و شرایطی یکی عبارات منحصر به فرد وجود دارد، در اینجا برخی از عبارات و اصطلاحات رایج با MAKE آورده شده است.
MAKE به عنوان یک فعل به خودی خود یک کلمه بسیار ساده و آسان برای استفاده است، از بهترین نمونه می توان به Make a mess, make a noise, don’t make a mess, don’t make a noise اشاره کرد. این عبارات انگلیسی کمی پیچیده تر از خود فعل Make هستند. بیایید به معانی آنها و همچنین برخی توضیحات قابل درک نگاه کنیم.
TO MAKE SENSE |
درک کردن |
It doesn’t make sense to go running on that injured ankle; you will just make it worse. Why not rest it for a few more days? |
TO MAKE IT EASY FOR |
آسان کردن |
Schools make it easy to learn these days; all the homework is loaded onto a web page that can be accessed anywhere at any time |
TO MAKE A DIFFERENCE |
تغییر اعمال کردن |
I live in Spain, and my sister now lives in America; I always make a point of calling her on her birthday so she knows I have not forgotten |
MAKE OR BREAK |
موجب موفقیت یا شکست شدن |
The animal had a nasty virus, but the vet was unsure what type and how to treat it. He thought the next few days would be make or break. Either the animal will recover or die |
TO MAKE DO WITH |
قبول کردن امری که در دست ما نیست |
The team was winning the match 1-0 with only 7 minutes remaining. However, the opposition scored and equalized (drew level 1-1), and we had to make do with only 1 point instead of 3! |
MAKE TIME FOR |
وقت گذاشتن برای کسی یا چیزی |
Michael’s wife complained that all he did was play golf at the weekend. “You should make time for me and the kids at the weekend. They will not be kids forever! |
MAKE THE MOST OF |
حداکثر استفاده را بردن از، از فرصت استفاده ی کامل بردن |
Oh, it’s a glorious day outside. Let’s go to the beach.” “Yes, grab a picnic we should make the most of it. I hear it is supposed to rain at the weekend. |
TO MAKE A POINT OF |
توجه دیگران را (به چیزی) جلب کردن 2- با اصرار کاری را انجام دادن، عمدا کردن |
I live in Spain and my sister now lives in America; I always make a point of calling her on her birthday so she knows I have not forgotten. |
Make به معنای مجبور کردن
"Make" کلمه ای عمومی تر از "Force" است. «Make» به معنای وادار کردن کسی به کاری است. «Force» به معنای وادار کردن کسی است که کاری را برخلاف میل خود انجام دهد.
به عنوان مثال، "The boss made me work an extra day" از نظر گرامری صحیح است. « They forced us to work long hours without pay » مثال دیگری است.
"Force" همچنین می تواند به معنای ایجاد چیزی با استفاده از قدرت بدنی یا سایر تلاش های قدرتمند باشد. به عنوان مثال، " I really have to force myself to be nice to him "
Make به معنای سبب شدن
«Make» به معنای به وجود آمدن، وقوع یا ظهور چیزی است. به عنوان مثال، ممکن است بگویید " I made the horse jump the fence " یا " I caused the horse to jump the fence ". " Make" از "cause " عامیانه تر بوده و کلمه رایج تر بوده که در زبان انگلیسی روزمره استفاده می شود. به سه کاربرد پیش رو دقت کنید در این سه جمله مشاهده می کنید که افراد با استفاده از فعل Make در حال نشان دادن عامل و سبب یک مسئله هستند؛
- “Make a disturbance”
- “Make trouble”
- “Make war”
حتما بخوانید:
کالوکیشن های فعل have به زبان انگلیسی
کالوکیشن های فعل say به زبان انگلیسی
مقالات مرتبط
نظرها
اولین نفری باشید که نظر میگذارید